گنجور

شمارهٔ ۱۴۰

دلی کش صبر نبود آن من نیست
کسی کو دل دهد جانان من نیست
کبابم ساخت، این خونابه زان ست
گنه بر دیده گریان من نیست
همه مضمون من شهری فرو خواند
که مهر صبر در فرمان من نیست
تو می سوز ای دل و مگری تو، ای چشم
که شعله در خور طوفان من نیست
رخش دیدم به دل گفتم چه گویی؟
که یعنی این بلا بر جان من نیست
نصیحت از خرد جستم، خرد گفت
که بر دیوانگان فرمان من نیست
شب دوشینه جان سویش چنان رفت
که زان اوست گویی ز آن من نیست
چو تیرم زد، کشید آلوده خون
به خنده گفت کاین پیکان من نیست
بسوزد خسروا، دلها چه نیکوست
که گوش خلق بر افغان من نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی کش صبر نبود آن من نیست
کسی کو دل دهد جانان من نیست
هوش مصنوعی: اگر دلی باشد که تاب و تحمل نداشته باشد، من هم کسی نیستم که بتواند دل به معشوقی بسپارد.
کبابم ساخت، این خونابه زان ست
گنه بر دیده گریان من نیست
هوش مصنوعی: من در آتش عشق ذوب شدم و این اشک‌ها که بر چشمانم می‌ریزد، تنها به خاطر گناهانی است که بر دوش می‌کشم.
همه مضمون من شهری فرو خواند
که مهر صبر در فرمان من نیست
هوش مصنوعی: همه موضوعات و مفاهیم من به گونه‌ای در هم تنیده شده که دیگر نمی‌توانم صبر کنم و این موضوع خارج از کنترل من است.
تو می سوز ای دل و مگری تو، ای چشم
که شعله در خور طوفان من نیست
هوش مصنوعی: دل تو در حال سوختن است و فقط تویی که از این درد آگاه نیستی، ای چشم که نمی‌دانی شعله‌ات در برابر طوفان من هیچ نیست.
رخش دیدم به دل گفتم چه گویی؟
که یعنی این بلا بر جان من نیست
هوش مصنوعی: وقتی صورت او را دیدم، با خودم گفتم: چه می‌گویی؟ این زحمت و مشکل برای جان من نیست.
نصیحت از خرد جستم، خرد گفت
که بر دیوانگان فرمان من نیست
هوش مصنوعی: نصیحت و پند را از عقل خواستم؛ عقل به من گفت که بر دیوانگان تأثیری ندارد و نمی‌توانم به آنها فرمان دهم.
شب دوشینه جان سویش چنان رفت
که زان اوست گویی ز آن من نیست
هوش مصنوعی: شب گذشته، جانم به سوی او چنان پر کشید که انگار او از وجود من جداست و من دیگر ارتباطی با او ندارم.
چو تیرم زد، کشید آلوده خون
به خنده گفت کاین پیکان من نیست
هوش مصنوعی: وقتی به من تیر زد، خون آلوده‌ام را کشید و با خنده گفت که این تیر متعلق به من نیست.
بسوزد خسروا، دلها چه نیکوست
که گوش خلق بر افغان من نیست
هوش مصنوعی: بگذار خسرو بسوزد، اما دل‌ها چه زیبا هستند که هیچ‌کس به ناله و آوای من توجهی نمی‌کند.