گنجور

شمارهٔ ۱۴۰۹

هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم
یک شب مگر ز بام تو سنگی دگر خورم
جایی که تو کمان کشی، ای نخل فتنه بار
پیکان آب داده چو خرمای تر خورم
روزی که بینمت ز پی دیدن دگر
شب تا به روز حسرت روز دگر خورم
گر تو خوشی که برگ مرادی نباشدم
از شاخ عمر خویش مبادا که برخورم
مستم کند ز شوق بسان شراب تلخ
خونابه غمت که چو شیر و شکر خورم
سیری هنوز نیست لب خون گرفته را
چندی که من همی ز فراقت جگر خورم
کمتر کرشمه کن که کشنده ست این شراب
بیچاره خسرو، ار قدری بیشتر خورم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم
یک شب مگر ز بام تو سنگی دگر خورم
هوش مصنوعی: هر شب به زمین می‌افتم و خاک در خانه‌ات را می‌خورم، فقط یک شب دعا می‌کنم که سنگی از روی بام تو به سرم بیفتد.
جایی که تو کمان کشی، ای نخل فتنه بار
پیکان آب داده چو خرمای تر خورم
هوش مصنوعی: جایی که تو کمان می‌کشی، ای نخل پر از قشنگی، پیکانی که با آب مهیا شده، مانند خرمای تازه برایم شیرین و لذت بخش است.
روزی که بینمت ز پی دیدن دگر
شب تا به روز حسرت روز دگر خورم
هوش مصنوعی: روزی که تو را می‌بینم، به خاطر دیدن دوباره‌ات، از شب تا صبح در حسرت روز بعد به سر می‌برم.
گر تو خوشی که برگ مرادی نباشدم
از شاخ عمر خویش مبادا که برخورم
هوش مصنوعی: اگر تو به خوشی زندگی می‌کنی، نباید از شاخ عمر من بی‌خبر باشی؛ امیدوارم هرگز با من برخورد نکنی.
مستم کند ز شوق بسان شراب تلخ
خونابه غمت که چو شیر و شکر خورم
هوش مصنوعی: شوق و عشق من به تو مرا همچون شراب تلخ مست می‌کند و دردی که از غم تو دارم، برایم مانند شیر و شکر لذت‌بخش است.
سیری هنوز نیست لب خون گرفته را
چندی که من همی ز فراقت جگر خورم
هوش مصنوعی: هنوز سیری وجود ندارد، وقتی که لبانم از غم و اندوه خونین است، چرا که من مدتی است به خاطر دوری تو جگر و دردم را می‌خورم.
کمتر کرشمه کن که کشنده ست این شراب
بیچاره خسرو، ار قدری بیشتر خورم
هوش مصنوعی: کمتر ناز بکن، چون این شراب بیچاره خسرو بسیار زهرآگین است و اگر بیشتر بنوشم، جانم به خطر می‌افتد.