شمارهٔ ۱۴۰۸
اول به سینه بهر غمت جای کرده ام
وآنگاه دلبری چو تو خود رای کرده ام
شادی به روی تو چو غمم بهر روی تست
اینک درون جان خودت جای کرده ام
سنگم که می زنند مگو کاین نهفته دار
کاین جلوه خویش را به ته پای کرده ام
بیرون کشم دو دیده که در عهد حسن تو
گه گه نظر به ماه شب آرای کرده ام
مجنون روزگار توام کز غم تو خو
با آهوان بادیه پیمای کرده ام
وصف تو نیست در خور خسرو، من این صفت
وام از سخنوران شکرخای کرده ام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اول به سینه بهر غمت جای کرده ام
وآنگاه دلبری چو تو خود رای کرده ام
هوش مصنوعی: ابتدا برای درد و اندوه تو جایگاهی در سینهام فراهم کردهام و سپس دلبر و زیبایی مانند تو را با اراده خود انتخاب کردهام.
شادی به روی تو چو غمم بهر روی تست
اینک درون جان خودت جای کرده ام
هوش مصنوعی: شادی و غم هر دو به خاطر تو هستند، اینک من در عمق وجود خودم جا گرفتهام.
سنگم که می زنند مگو کاین نهفته دار
کاین جلوه خویش را به ته پای کرده ام
هوش مصنوعی: هرچند به من آسیب میزنند و سنگ پرتاب میکنند، اما نباید بگویم که این کارها تاثیری بر من ندارد. من به قدرت و راز وجود خود آگاهی دارم و زیبایی و جلال درونم را در جایی عمیقتر نمایان کردهام.
بیرون کشم دو دیده که در عهد حسن تو
گه گه نظر به ماه شب آرای کرده ام
هوش مصنوعی: من دو چشمانم را بیرون میآورم که در زمانهی زیبایی تو، گاهی به چهرهی ماه شبنما نگاه کردهام.
مجنون روزگار توام کز غم تو خو
با آهوان بادیه پیمای کرده ام
هوش مصنوعی: من به خاطر غم تو چنان مجنون شدهام که حتی همدمی با آهوان صحرا را برگزیدهام.
وصف تو نیست در خور خسرو، من این صفت
وام از سخنوران شکرخای کرده ام
هوش مصنوعی: تو را نمیتوان با وصفی که شایستهی یک پادشاه باشد توصیف کرد. من این ویژگی را از شاعران و سخنوران ماهر و شیرینزبان یاد گرفتهام.

امیرخسرو دهلوی