گنجور

شمارهٔ ۱۴۰۴

از طره تو جز ره سودا نیافتم
وز غمزه تو جز در غوغا نیافتم
در زلف تو شدم که بجویم نشان دل
خود را ز دست دادم و دل را نیافتم
تا دردی غم تو به کام دلم رسید
در دیده جز سرشک مصفا نیافتم
گویند «یافت هر کسی از دوستان وفا»
باری من ستمکش رسوا نیافتم
بوسی به حیله ها ز لبت یافتم شبی
بیش آنچنان مراد مهیا نیافتم
بر کام من هر آنچه ز جام لبت رسید
از جام خضر و کام مسیحا نیافتم
سلطانی از نسیم وصال تو بهره مند
من جز سموم هجر در اعضا نیافتم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از طره تو جز ره سودا نیافتم
وز غمزه تو جز در غوغا نیافتم
هوش مصنوعی: جز از لوندی و زیبایی تو هیچ نشانه‌ای نیافتم و از نگاه‌های فریبنده‌ات جز در شلوغی و هیاهو ردپایی ندیدم.
در زلف تو شدم که بجویم نشان دل
خود را ز دست دادم و دل را نیافتم
هوش مصنوعی: من در زلف تو در پی یافتن نشانه‌ای از دل خود هستم، اما در این راه دل خود را از دست داده‌ام و هنوز نتوانسته‌ام آن را پیدا کنم.
تا دردی غم تو به کام دلم رسید
در دیده جز سرشک مصفا نیافتم
هوش مصنوعی: وقتی درد عشق تو به دل من رسید، در چشمم جز اشک پاکی نمی‌بینم.
گویند «یافت هر کسی از دوستان وفا»
باری من ستمکش رسوا نیافتم
هوش مصنوعی: می‌گویند هر کس از دوستانش وفاداری و محبت می‌یابد، اما من که مورد ظلم قرار گرفته‌ام، نتوانسته‌ام چنین وفاداری را بیابم و این موضوع برایم آشکار و رسوا شده است.
بوسی به حیله ها ز لبت یافتم شبی
بیش آنچنان مراد مهیا نیافتم
هوش مصنوعی: من یک شب با بوسه‌ای از لب‌هایت به خواسته‌ام رسیدم، ولی آنقدر که دلم می‌خواست به آرزوی واقعی‌ام نرسیدم.
بر کام من هر آنچه ز جام لبت رسید
از جام خضر و کام مسیحا نیافتم
هوش مصنوعی: هرچه از لب تو به من رسید، مانند نوشیدن از جام خضر و کام مسیحا نبود و به اندازه‌ی آن خوشایند و شگفت‌انگیز نبود.
سلطانی از نسیم وصال تو بهره مند
من جز سموم هجر در اعضا نیافتم
هوش مصنوعی: من از نسیم خوشبختی و وصال تو بهره‌مند شدم، اما به جز درد و رنج جدایی چیزی در وجودم نمانده است.