شمارهٔ ۱۳۹۶
هر دم گذر به کوی و سرایی که ما کنیم
هویی فتد ز ناله و وایی که ما کنیم
با ما دل آنچه کرد کنیمش اگر کباب
هستش هنوز سهل سزایی که ما کنیم
روز از کجا گواهی شبهای ما کند؟
چون صبح کافری ست، گوایی که ما کنیم
ای پندگو، مگو که «دعا کن ز بهر صبر»
تعویذ شاهد است دعایی که ما کنیم
با همچو تو حریف که جان می برد به لاغ
خود را زنیم تیر دعایی که ما کنیم
بربت بر، ای فرشته، که در خورد کعبه نیست
گاه نماز رسم و ریایی که ما کنیم
لاف وفا زنیم و بنالیم از جفات
سگ به بسی بود ز وفایی که ما کنیم
بر مشتری خرام که ارزی هزار مهر
جانی و دیده ایست بهایی که ما کنیم
خسرو ز عشق بی سرو پا باشد، چنین بود
احوال خویش را سر و پایی که ما کنیم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دم گذر به کوی و سرایی که ما کنیم
هویی فتد ز ناله و وایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: هر لحظه که به خیابان و محلهای که ما هستیم میگذریم، صدایی از ناله و شادی ما به گوش میرسد.
با ما دل آنچه کرد کنیمش اگر کباب
هستش هنوز سهل سزایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: اگر دل ما با کسی بد کرده باشد، چه اینکه او را اذیت کنیم یا نه، ما هنوز به خاطر آن چه کرده، باید پاسخگو باشیم و این کار اصلاً آسان نیست.
روز از کجا گواهی شبهای ما کند؟
چون صبح کافری ست، گوایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: روز نمیتواند شهادت دهد که شبهای ما چگونه گذشته است. چرا که صبح خود انکارکننده است و هر چیزی که بخواهیم بگوییم، دیگر کافی نیست.
ای پندگو، مگو که «دعا کن ز بهر صبر»
تعویذ شاهد است دعایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: ای پند دهنده، نگو که برای صبر دعا کن؛ چون دعای ما خود تعویذ و وسیلهای برای کمک است.
با همچو تو حریف که جان می برد به لاغ
خود را زنیم تیر دعایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: با کسی مانند تو که جان میبرد، ما به خودمان تیر دعایی میزنیم که این دعای ما باشد.
بربت بر، ای فرشته، که در خورد کعبه نیست
گاه نماز رسم و ریایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: ای فرشته، ساز را به دست بگیر، زیرا مکان کعبه جای مناسبی برای نمازهای ظاهری و ریاکاری نیست که ما انجام میدهیم.
لاف وفا زنیم و بنالیم از جفات
سگ به بسی بود ز وفایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: ما ادعای وفاداری میکنیم و از بدیها و خیانتها شکایت مینماییم، در حالی که وفای ما به اندازهی وفاداریای که از دیگران توقع داریم نیست.
بر مشتری خرام که ارزی هزار مهر
جانی و دیده ایست بهایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: به زمین بنگر و راه برو که ارزش جان و دیدهات به اندازهای است که ما برای آن بهایی بالا میپردازیم.
خسرو ز عشق بی سرو پا باشد، چنین بود
احوال خویش را سر و پایی که ما کنیم
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر عشق، بیقرار و بیهدف است، و این وضعیت نشاندهنده حالتی است که ما نیز گاهی تجربه میکنیم.

امیرخسرو دهلوی