گنجور

شمارهٔ ۱۳۸۵

خم آن طره دلبند کشم
غم آن لعل شکر خند کشم
زلف تو هر سر مویی نازی ست
آخر این ناز تو تا چند کشم
نیست مانند رخت آیینه
مگرت زاینه مانند کشم
نکشم من سخن تلخ از کس
ور کشم از لب چون قند کشم
کورم، از گرد مگر در دیده
خاک درگاه خداوند کشم!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خم آن طره دلبند کشم
غم آن لعل شکر خند کشم
هوش مصنوعی: من غم و اندوه زیبایی لبان شیرین او را می‌کشم و در عوض، زیبایی و دلربایی موهای او را به دوش می‌کشم.
زلف تو هر سر مویی نازی ست
آخر این ناز تو تا چند کشم
هوش مصنوعی: زلف تو هر تار مویی یک زیبایی خاص دارد و من نمی‌دانم تا چه زمانی باید این زیبایی و ناز تو را تحمل کنم.
نیست مانند رخت آیینه
مگرت زاینه مانند کشم
هوش مصنوعی: هیچ چیز مانند قامت تو زیبا و درخشان نیست، مگر اینکه از آن به مانند آینه بیفزایم.
نکشم من سخن تلخ از کس
ور کشم از لب چون قند کشم
هوش مصنوعی: من از کسی سخن تلخی نمی‌زنم و اگر هم چیزی بگویم، شیرین و دل‌پذیر خواهد بود.
کورم، از گرد مگر در دیده
خاک درگاه خداوند کشم!
هوش مصنوعی: من کور شده‌ام و فقط امیدم این است که از خاکی که در درگاه خداوند هست، چیزی به چشمم بیافتد.