گنجور

شمارهٔ ۱۳۷۹

راز دل پوشیده با جانان برم
درد را در خدمت درمان برم
نیک می دانم که خویش بازگشت
چون برو درد سر هجران برم
ای مسلمانان، نپندارم که من
از چنان کافر دلی ایمان برم
دلبرا، زینسان که دیدم شکل تو
من عجب باشد که از تو جان برم
دادیم تو جان که، جانا دل بده
بنده ام، از جان و دل فرمان برم
دل به موی آویخته پیشت کشم
دزد گردن بسته بر سلطان برم
زلف را از بند خسرو گو که چند
رنج این سودای بی پایان برم؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راز دل پوشیده با جانان برم
درد را در خدمت درمان برم
هوش مصنوعی: راز دل را با معشوق خود پنهان می‌کنم و دردهایم را در خدمت او به درمان می‌رسانم.
نیک می دانم که خویش بازگشت
چون برو درد سر هجران برم
هوش مصنوعی: خوب درک می‌کنم که وقتی به خودم برگردم، دوباره درد جدایی را احساس می‌کنم.
ای مسلمانان، نپندارم که من
از چنان کافر دلی ایمان برم
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، باور نکنید که من از دل کافری، ایمان به خدا را از دست می‌دهم.
دلبرا، زینسان که دیدم شکل تو
من عجب باشد که از تو جان برم
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی به زیبایی تو نگاه می‌کنم، عجب این است که چطور می‌توانم از تو دل بکنم.
دادیم تو جان که، جانا دل بده
بنده ام، از جان و دل فرمان برم
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای تو کردیم، ای محبوب، دل خود را به من بده. من از جان و دل تو پیروی می‌کنم.
دل به موی آویخته پیشت کشم
دزد گردن بسته بر سلطان برم
هوش مصنوعی: دل را به موهای تو گره می‌زنم و با دلیری و بی‌باکی در برابر قدرت تو، به سوی تو می‌آیم.
زلف را از بند خسرو گو که چند
رنج این سودای بی پایان برم؟
هوش مصنوعی: به زلفی که به چنگال خسرو گرفتار است بگو تا چه زمانی باید این همه درد و رنج ناشی از این عشق بی‌پایان را تحمل کند؟