گنجور

شمارهٔ ۱۳۷۵

در فراقت زندگانی چون کنم؟
با چنین غم شادمانی چون کنم؟
یار بدخو و فلک نامهربان
تکیه بر عمر و جوانی چون کنم؟
عشق و افلاس و غریبی و فراق
من بدینسان زندگانی چون کنم؟
ماه من گفتی که «جان ده » می دهم
عاشقم آخر، گرانی چون کنم؟
خواه خونم ریز و خواهی زنده کن
بنده ام من رایگانی، چون کنم؟
من نبودم مرد سودای تو، لیک
با قضای آسمانی چون کنم؟
حال خود دانم که از غم چون بود
چون تو حال من ندانی، چون کنم؟
ماجرای دل نوشتم بر دو رخ
گر تو بینی و نخوانی، چون کنم؟
نرخ بوسه نیک می دانم، ولیک
بی درم بازارگانی چون کنم؟
مست باشی، پاس چون فرماییم
من که دزدم، پاسبانی چون کنم؟
ور به خسرو بوسه ندهی آشکار
مرهم زخم نهانی چون کنم؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در فراقت زندگانی چون کنم؟
با چنین غم شادمانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم در نبود تو زندگی کنم؟ با وجود این همه غم، چگونه می‌توانم شاد باشم؟
یار بدخو و فلک نامهربان
تکیه بر عمر و جوانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم به عمر و جوانی خود تکیه کنم وقتی که یار بدخلق و زمانه بی‌رحم هستند؟
عشق و افلاس و غریبی و فراق
من بدینسان زندگانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: عشق، فقر، تنهایی و دوری از محبوب، من چگونه می‌توانم اینگونه زندگی کنم؟
ماه من گفتی که «جان ده » می دهم
عاشقم آخر، گرانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: ماه من به من گفت که «جانم را فدای تو می‌کنم»، اما من عاشق او هستم و نمی‌دانم چگونه می‌توانم در برابر این عشق سنگینی کنم.
خواه خونم ریز و خواهی زنده کن
بنده ام من رایگانی، چون کنم؟
هوش مصنوعی: من در هر حالتی به تو وابسته‌ام؛ اگر بخواهی مرا بکشی یا بخواهی زنده نگه‌داری، من بنده‌ات هستم و نمی‌دانم چطور باید این را بیان کنم.
من نبودم مرد سودای تو، لیک
با قضای آسمانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: من به دنبال تو نبودم، اما چطور می‌توانم با تقدیر آسمانی که حکم کرده کنار بیایم؟
حال خود دانم که از غم چون بود
چون تو حال من ندانی، چون کنم؟
هوش مصنوعی: من حال خود را می‌دانم که از غم چه وضعی دارم، اما تو که حال من را نمی‌دانی، پس چه کار باید بکنم؟
ماجرای دل نوشتم بر دو رخ
گر تو بینی و نخوانی، چون کنم؟
هوش مصنوعی: من داستان دل خود را بر چهره‌ام نوشتم. اگر تو آن را ببینی اما نخوانی، چه کار می‌توانم بکنم؟
نرخ بوسه نیک می دانم، ولیک
بی درم بازارگانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: می‌دانم قیمت بوسه چیست، اما بدون داشتن در و دروازه، چگونه می‌توانم در این بازار معامله کنم؟
مست باشی، پاس چون فرماییم
من که دزدم، پاسبانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: اگر مست باشی، چگونه می‌توانم بگویم که من دزدم؟ و چگونه می‌توانم از تو پاسبانی کنم؟
ور به خسرو بوسه ندهی آشکار
مرهم زخم نهانی چون کنم؟
هوش مصنوعی: اگر به خسرو بوسه ندهی، چگونه می‌توانم درد پنهان خود را درمان کنم؟