شمارهٔ ۱۳۷۳
ای به چشم تو خمار و خواب هم
در لب تو انگبین جلاب هم
زلف مشکینت که دل دزدد در او
هست مشکل تاب چون بیتاب هم
در خیال روی و مویت هر شبی
طالب شب می کنم مهتاب هم
دل گرفتار است چون خونخوار تست
زانکه خون گیرا بود جلاب هم
بس که خوار است آب چشمم پیش تو
غرق آبم بر درت بی آب هم
چند چون بی رحمتان خواهیم کشت
مهری آخر می کند قصاب هم
دین خسرو بین کز ابرو و رخت
شد دلش بتخانه و قصاب هم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به چشم تو خمار و خواب هم
در لب تو انگبین جلاب هم
هوش مصنوعی: تو که در چشمانت نشانهای از خواب و خمار هست، لبهایت همچون عسل شیرین و دلانگیز است.
زلف مشکینت که دل دزدد در او
هست مشکل تاب چون بیتاب هم
هوش مصنوعی: زلفهای مشکی تو باعث میشوند که دلها را بدزدند و این کار بسیار دشوار است، زیرا تحمل آن برای دلهای بیتاب سخت است.
در خیال روی و مویت هر شبی
طالب شب می کنم مهتاب هم
هوش مصنوعی: هر شب در خیال زیبایی و موهای تو، آرزوی شب را میکنم، حتی ماه شب نیز.
دل گرفتار است چون خونخوار تست
زانکه خون گیرا بود جلاب هم
هوش مصنوعی: دل من در فشار و سختی است، زیرا تو مانند یک جانور خونخوار هستی که به شکار خون مشغول است و این به خاطر آن است که خون، برای تو جذاب و دردناک است.
بس که خوار است آب چشمم پیش تو
غرق آبم بر درت بی آب هم
هوش مصنوعی: آب چشمم آنقدر در برابر تو بیاهمیت است که حتی اگر در دریایی از آب غرق شوم، در مقابل در خانهات هم بیآب به نظر میآیم.
چند چون بی رحمتان خواهیم کشت
مهری آخر می کند قصاب هم
هوش مصنوعی: ما با بی رحمی چه تعداد خواهیم کشت، اما در نهایت مهر و محبت کار خود را انجام میدهد و حتی قصاب هم به دلسوزی میرسد.
دین خسرو بین کز ابرو و رخت
شد دلش بتخانه و قصاب هم
هوش مصنوعی: خسرو دین تصمیم گرفته است که محبت و زیبایی چشمان تو را ببیند، و دلش به قدری تحت تأثیر قرار گرفته که مثل یک معبد پر از معشوقهها و یک قصاب در حال آمادهسازی ذبح است.

امیرخسرو دهلوی