گنجور

شمارهٔ ۱۳۶۰

بی تو امید ندارم که زمانی بزیم
سهل آنست که تا چند به جانی بزیم
رخصت زیستنم نیست ز چشم تو، ولی
گر دهد غمزه شوخ تو امانی، بزیم
چو دهان تو یقین نیست، رها کن بازی
چند گاهی که توانم به گمانی بزیم
دست ده بر دهن خویش به بوسی تو مرا
مگر از لطف تو دستی به دهانی بزیم
خسروم، لیک چو فرهاد شدم کشته عشق
گر بگویی که چگونه ست فلانی بزیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو امید ندارم که زمانی بزیم
سهل آنست که تا چند به جانی بزیم
هوش مصنوعی: بدون تو برایم امیدی باقی نمانده که روزی خوشی را تجربه کنم. این کار آنقدر آسان است که چندین بار هم می‌توان به جان خود تلاش کنم.
رخصت زیستنم نیست ز چشم تو، ولی
گر دهد غمزه شوخ تو امانی، بزیم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از نگاه تو زندگی کنم، اما اگر لبخند بازیگوش تو به من اجازه دهد، می‌توانم به زندگی ادامه دهم.
چو دهان تو یقین نیست، رها کن بازی
چند گاهی که توانم به گمانی بزیم
هوش مصنوعی: وقتی در مورد صحبت‌ها و گفته‌های تو آرامش و اطمینان وجود ندارد، بهتر است از بازی و چالش‌های اینچنینی دست بکشی و مدتی صبر کنی، زیرا من نمی‌توانم فقط بر اساس حدس و گمان پیش بروم.
دست ده بر دهن خویش به بوسی تو مرا
مگر از لطف تو دستی به دهانی بزیم
هوش مصنوعی: با دست خود به لبانم خواهم بوسیدت، شاید از محبت تو، دستی بر دهانم بیاوری.
خسروم، لیک چو فرهاد شدم کشته عشق
گر بگویی که چگونه ست فلانی بزیم
هوش مصنوعی: من از نظر اجتماعی از دست رفته‌ام، اما به عشق همانند فرهاد، که به خاطر لیلی جان خود را فدای او کرد، جان باخته‌ام. اگر از من بپرسی که چه طور این وضعیت را تحمل می‌کنم، می‌گویم که مانند او در تلاش و کوشش هستم.