گنجور

شمارهٔ ۱۳۵۹

سوی من بین که ز هجرت به گداز آمده‌ام
روی بنمای که پیشت به نیاز آمده‌ام
به سر زلف درازت کششی داشتمی
زان کشش به شب‌های دراز آمده‌ام
از تو رفتم، چه کنم صبر چو نتوانستم
اینک آشفته و عاجز شده باز آمده‌ام
گر در ابروی تو بینم من مدهوش، مرنج
چه کنم، مست به محراب نماز آمده‌ام؟
دل من جان به تو بخشید و منم پروانه
وز پی سوختن شمع طراز آمده‌ام
خسروم، از چو منی دور مکن چشم که من
خاک درگاه شه بنده‌نواز آمده‌ام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی من بین که ز هجرت به گداز آمده‌ام
روی بنمای که پیشت به نیاز آمده‌ام
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که از دوری و جدایی در حال سوختن هستم. لطفاً روی خود را به من نشان بده زیرا با تمام نیازمندی‌هایم به سوی تو آمده‌ام.
به سر زلف درازت کششی داشتمی
زان کشش به شب‌های دراز آمده‌ام
هوش مصنوعی: من به خاطر جذابیت موهای بلندت، اضطرابی را تجربه کرده‌ام که به خاطر آن در شب‌های بلند و بی‌خواب مانده‌ام.
از تو رفتم، چه کنم صبر چو نتوانستم
اینک آشفته و عاجز شده باز آمده‌ام
هوش مصنوعی: از تو جدا شدم، چه کنم که صبر کردن برایم ممکن نبود. حالا ناامید و سردرگم دوباره به سمت تو بازگشته‌ام.
گر در ابروی تو بینم من مدهوش، مرنج
چه کنم، مست به محراب نماز آمده‌ام؟
هوش مصنوعی: اگر در ابروی تو مرا مدهوش ببینی، ناراحت نباش؛ چه می‌توانم بکنم وقتی که مست و غرق در عشق تو، به نماز آمده‌ام؟
دل من جان به تو بخشید و منم پروانه
وز پی سوختن شمع طراز آمده‌ام
هوش مصنوعی: دل من عشق و محبتش را به تو تقدیم کرده و من مانند پروانه‌ای هستم که به خاطر سوختن شمع، به سوی آن می‌آیم.
خسروم، از چو منی دور مکن چشم که من
خاک درگاه شه بنده‌نواز آمده‌ام
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، از من دور نشو و چشم برگردان نکن، زیرا من به عنوان خاک درگاه تو آمده‌ام و تو را می‌پرستم.