گنجور

شمارهٔ ۱۳۵۷

التفاتی به من آن ماه ندارد، چه کنم؟
این چنین ملتفتم می نگذارد، چه کنم؟
سوده شد بر صفت سرمه تن سنگینم
هیچم آن شوخ چو در چشم نیارد، چه کنم؟
هر پیاله که ز می بر لب او نوش کنم
گر بود چشمه حیوان نگذارد، چه کنم؟
باد را گفتم «پیغام من او را بگذار»
آن قدم سخت سبک چون نگذارد، چه کنم؟
برگ کاهی شدم از کاهش بسیار و مرا
باد زلفش به خسی هم نشمارد، چه کنم؟
زلف او در سر هر موی جفایی دارد
وز وفا یک سر مو نیز ندارد، چه کنم؟
گویدم چشم تو چندین ز چه می بارد خون
هم نخواهم که ببارد، چو ببارد، چه کنم؟
می کشد هر دم از اندیشه خود خسرو را
یک دم اندیشه به خود می نگمارد، چه کنم؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

التفاتی به من آن ماه ندارد، چه کنم؟
این چنین ملتفتم می نگذارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: او به من توجهی ندارد، چه کار کنم؟ این دل من به او دلبسته است ولی او نمی‌گذارد، چه کنم؟
سوده شد بر صفت سرمه تن سنگینم
هیچم آن شوخ چو در چشم نیارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: حس می‌کنم بر اثر سنگینی و حالات درونیم، چیزی به من افزوده نشده است. آن موجود بازیگوش که در چشمانش تماشا می‌کنم، هیچ کار خاصی نمی‌تواند برایم انجام دهد. حالا من چه اقدامی باید انجام دهم؟
هر پیاله که ز می بر لب او نوش کنم
گر بود چشمه حیوان نگذارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: هر بار که از می که در لب اوست می‌نوشم، اگر چشمه زندگی هم در آن باشد، باز هم نمی‌توانم از آن بهره ببرم. پس چه راهی دارم؟
باد را گفتم «پیغام من او را بگذار»
آن قدم سخت سبک چون نگذارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: به باد گفتم که پیام من را به او برسان، اما اگر او نتواند این بار سنگین را تحمل کند، من چه کار می‌توانم بکنم؟
برگ کاهی شدم از کاهش بسیار و مرا
باد زلفش به خسی هم نشمارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: من به حدی کوچک و ناچیز شده‌ام که مثل یک برگ کاه به نظر می‌رسم و باد زلف او حتی مرا هم نادیده می‌گیرد. حالا چه باید بکنم؟
زلف او در سر هر موی جفایی دارد
وز وفا یک سر مو نیز ندارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: زلف او باعث درد و رنج فراوانی است و در عین حال او هیچ نشانی از وفاداری ندارد. حالا من چه کنم؟
گویدم چشم تو چندین ز چه می بارد خون
هم نخواهم که ببارد، چو ببارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: من از تو پرسیدم که چرا چشمانت این‌گونه در حال اشک‌ریزی هستند و خون به قلبم می‌ریزد، اما حتی نمی‌خواهم که این اشک‌ها بریزد. اگر هم بریزد، من چه باید بکنم؟
می کشد هر دم از اندیشه خود خسرو را
یک دم اندیشه به خود می نگمارد، چه کنم؟
هوش مصنوعی: هر لحظه فکر من خسرو را از پا در می‌آورد، اما او هیچ لحظه‌ای به فکر من نیست. چه می‌توانم بکنم؟