گنجور

شمارهٔ ۱۳۵۵

من اگر بر در تو هر شبی افغان نکنم
خویش را شهره و بدنام بدینسان نکنم
گر دهم دردسری تنگ میا بر من، ازآنک
نتوانم که تو را بینم و افغان نکنم
روزی از یاد رخت پیش گلی خواهم مرد
من همان به که گذر بیش به بستان نکنم
وه که دیوانه دلم باز به بازار افتاد
من نمی گفتم کافسانه هجران نکنم
غم خورد این دل بیچاره، زبانش دادی
بعد از این چاره همانست که درمان نکنم
آشنایان همه بیگانه شدند از من، از آنک
هر کسی مصلحتی گوید و من آن نکنم
شکر گویم ز تو، ای توبه که کورم کردی
تا نظر بازی از این پیش به خوبان نکنم
خلق گویند «دعا خواه ز خوبان » نروم
روزگار خوش درویش پریشان نکنم
چند گویند، که خسرو، ز بتان چشم بدوز
گر میسر شودم روی بدیشان نکنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من اگر بر در تو هر شبی افغان نکنم
خویش را شهره و بدنام بدینسان نکنم
هوش مصنوعی: اگر من هر شب در درگاه تو ناله نکنم، شهرت و بدنامی خود را اینگونه رقم نزنم.
گر دهم دردسری تنگ میا بر من، ازآنک
نتوانم که تو را بینم و افغان نکنم
هوش مصنوعی: اگر من درگیر مشکلی شوم، نیا بر من فشار بیاور، چون نمی‌توانم تو را ببینم و نمی‌توانم فقط آه و ناله کنم.
روزی از یاد رخت پیش گلی خواهم مرد
من همان به که گذر بیش به بستان نکنم
هوش مصنوعی: روزی به خاطر یاد تو، به خاطر زیبایی‌ات خواهم مرد. بهتر است که از این باغ و گل‌ها عبور نکنم و به آنجا نروم.
وه که دیوانه دلم باز به بازار افتاد
من نمی گفتم کافسانه هجران نکنم
هوش مصنوعی: کاش دیوانه‌وار به بازار عشق برنگردم، زیرا هرگز نمی‌خواستم داستان جدایی را تکرار کنم.
غم خورد این دل بیچاره، زبانش دادی
بعد از این چاره همانست که درمان نکنم
هوش مصنوعی: این دل بیچاره غم‌های زیادی را تحمل کرده است و حالا بهترین راهکار برایش این است که به جای درمان دردهایش، هیچ اقدامی نکند.
آشنایان همه بیگانه شدند از من، از آنک
هر کسی مصلحتی گوید و من آن نکنم
هوش مصنوعی: همه کسانی که با من آشنا بودند، اکنون برای من بیگانه شده‌اند؛ چون هرکس به فکر منافع خود است و من برخلاف آن رفتار می‌کنم.
شکر گویم ز تو، ای توبه که کورم کردی
تا نظر بازی از این پیش به خوبان نکنم
هوش مصنوعی: من از تو سپاسگزارم، ای توبه، که مرا به حدی نادیده کرده‌ای که دیگر نتوانم به زیبایی‌ها توجه کنم و به آنها نگاه کنم.
خلق گویند «دعا خواه ز خوبان » نروم
روزگار خوش درویش پریشان نکنم
هوش مصنوعی: مردم می‌گویند که برای برآورده شدن آرزوهایم باید از کسانی که خوب هستند خواسته‌های خود را طلب کنم، اما من تصمیم دارم که با زندگی درویش‌وارم، روزگار خوشم را خراب نکنم و به فکر دلم و آرامش خود باشم.
چند گویند، که خسرو، ز بتان چشم بدوز
گر میسر شودم روی بدیشان نکنم
هوش مصنوعی: بسیاری می‌گویند که اگر بتوانم از زیبایی‌های معشوق خود چشم بر ندارم، هرگز به چهره‌ی زشت کسی نگاه نخواهم کرد.