شمارهٔ ۱۳۵
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
ما را نظری از مه روی تو تمام است
از طاق دو ابروی تو، ای کعبه مقصود
خلقی به گمانند که تا کعبه کدام است
چشم تو اگر خون دلم ریخت، عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدام است
خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که ترا دید چه پروای سلام است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
هوش مصنوعی: ما را چه نگرانی از حال امروز که محبوب دل خوش است و دنیا به خواستههای ما پاسخ میدهد و بخت ما خوب است.
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
هوش مصنوعی: آن صید که محبوب دلهای مردم دنیا بود، امروز خود در دام گرفتار آمده است.
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
ما را نظری از مه روی تو تمام است
هوش مصنوعی: اگر مقدر نیست که من لبهای زیبایت را ببوسم، همانطور که تو توجهی به ما نداری، وجود تو برای من کافی است.
از طاق دو ابروی تو، ای کعبه مقصود
خلقی به گمانند که تا کعبه کدام است
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت ابروهای تو، همچون کعبهای که هدف و آرزوی دنیاویهاست، گویند که به راستی کعبه کجاست.
چشم تو اگر خون دلم ریخت، عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدام است
هوش مصنوعی: اگر چشم تو باعث رنج و درد دل من شود، جای تعجب نیست چرا که او همیشه در حال سرمستی است و نمیتوان از او توقعی داشت.
خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که ترا دید چه پروای سلام است
هوش مصنوعی: اگر خسرو به تو سلام نکند، نباید او را سرزنش کنی. عاشق وقتی تو را میبیند، دیگر به سلام اهمیت نمیدهد.