گنجور

شمارهٔ ۱۳۴۴

باز وقت آمد که من سر در پریشانی نهم
روی زیبا بینم و بر خاک پیشانی نهم
سوده گشت از سجده راه بتان پیشانیم
چند بر دل تهمت دین مسلمانی نهم
تو بجنب، ای بخت و دشواری شبهایم مپرس
من گرفتارم، کجا پهلو به آسانی نهم!
دل به زلف یار و از من صد پیام غم برو
چند داغ غم بر این مسکین زندانی نهم
او نهد تیر بلا را در کمان ناز و من
جان نهم در پیش و بر دل منت جانی نهم
ای صبا، گردی ز لعل مرکبش بر من رسان
تا دوایی بر جراحتهای پنهانی نهم
دیدگان بر تو نهم، ای سرو آزادت غلام
اینست کوته بینی، ار بر سرو بستانی نهم
بر من افشان جرعه ای زان جام خود تا از نشاط
رخت هستی را به بازار پریشانی نهم
چون پریشان گشت کار خسرو از عشقت، چه سود؟
گر کنون صد پی به سر دست پشیمانی نهم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز وقت آمد که من سر در پریشانی نهم
روی زیبا بینم و بر خاک پیشانی نهم
هوش مصنوعی: زمانی فرا می‌رسد که من دوباره در دل آشفتگی قرار بگیرم و چهره‌ زیبایی را ببینم و بر خاک به احترام او سر به زمین بگذارم.
سوده گشت از سجده راه بتان پیشانیم
چند بر دل تهمت دین مسلمانی نهم
هوش مصنوعی: از سجده بر بتان، چهره‌ام شاداب شده است. اما به دل خود این بار را می‌زنم که آیا می‌توانم به راستی دین مسلمان را در خود بپرورانم؟
تو بجنب، ای بخت و دشواری شبهایم مپرس
من گرفتارم، کجا پهلو به آسانی نهم!
هوش مصنوعی: بلافاصله حرکت کن، ای سرنوشت، و از سختی‌های شب‌هایم نپرس. من در تنگنا هستم و نمی‌توانم به سادگی کنار بیایم!
دل به زلف یار و از من صد پیام غم برو
چند داغ غم بر این مسکین زندانی نهم
هوش مصنوعی: دل به زلف یار داده‌ام و از من، پیام‌های غم انبوهی به سوی او می‌فرستم. چندین درد و غم را بر این مسکین که در قید و بند است تحمیل می‌کنم.
او نهد تیر بلا را در کمان ناز و من
جان نهم در پیش و بر دل منت جانی نهم
هوش مصنوعی: او تیر حوادث را با ناز در کمان می‌گذارد و من جانم را در خطر می‌گذارم و با دلی پر از انتظار، جانم را فدای او می‌کنم.
ای صبا، گردی ز لعل مرکبش بر من رسان
تا دوایی بر جراحتهای پنهانی نهم
هوش مصنوعی: ای نسیم، مقداری از عطر و زیبایی عشق او را به من برسان تا بتوانم بر زخم‌های پنهان دلخوشی بگذارم و آرامش پیدا کنم.
دیدگان بر تو نهم، ای سرو آزادت غلام
اینست کوته بینی، ار بر سرو بستانی نهم
هوش مصنوعی: چشمانم را به سوی تو می‌دوزم، ای سرو آزاد؛ من غلام توام. این نشان از تنگ نظری است که اگر بر درخت سرسبزی نظر اندازم.
بر من افشان جرعه ای زان جام خود تا از نشاط
رخت هستی را به بازار پریشانی نهم
هوش مصنوعی: به من جرعه ای از آن جام خاص بده تا با نشاطی که دارم، هستی و زندگی را به دلجویی و شادی برسانم.
چون پریشان گشت کار خسرو از عشقت، چه سود؟
گر کنون صد پی به سر دست پشیمانی نهم
هوش مصنوعی: وقتی که خاطر خسرو به خاطر عشق تو مختل شد، چه فایده‌ای دارد؟ حتی اگر الآن صد بار بر سر پشیمانی بزنم.