گنجور

شمارهٔ ۱۲۶

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت
اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند
دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت
دیوار ترا من حله خار نخواهم
هجرت به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت
داغی دگر اینست که از گریه بشستم
آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت
صوفی که خرامیدن تو دیده به صد صدق
بدرید مصلا و کله در ته پا داشت
خسرو به وفای تو دهد جان که در آفاق
گویند همه کان سگ دیوانه وفا داشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت
هوش مصنوعی: سرنوشت مدتی مرا از تو دور کرد و من از جان خود ناراضی‌ام که چرا هنوز زنده‌ام.
اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند
دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت
هوش مصنوعی: برای کسی که مدت‌ها از دوستانش دور بوده، بهتر است از چشمانی بپرسی که واقعا حس جدایی را تجربه کرده‌اند و می‌دانند چه درد و اندوهی به همراه دارد.
دیوار ترا من حله خار نخواهم
هجرت به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت
هوش مصنوعی: من به دیوار تو هیچ آزار نمی‌رسانم و از روی دل نمی‌خواهم از تو جدا شوم، هرچند که در دلم هزاران اشکال و درد وجود دارد.
داغی دگر اینست که از گریه بشستم
آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت
هوش مصنوعی: درد و اندوهی دیگر دارم که با اشک‌هایم آن دردی که دامنت به خاطر غم دل ما داشت، شسته شد.
صوفی که خرامیدن تو دیده به صد صدق
بدرید مصلا و کله در ته پا داشت
هوش مصنوعی: صوفی‌ای که زیبایی و آرامش تو را دیده بود، با تمام صداقت و عشقش، لباس خود را از سر شوق درید و به عبادت و تواضع درافتاد.
خسرو به وفای تو دهد جان که در آفاق
گویند همه کان سگ دیوانه وفا داشت
هوش مصنوعی: خسرو برای وفاداری تو جانش را فدا می‌کند، زیرا در جهان گفته می‌شود که حتی سگ دیوانه هم وفاداری دارد.