گنجور

شمارهٔ ۱۱۷

اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خوب
به غمزه دل بر باید ز سالک مجذوب
بلای مردم اهل نظر بود چشمت
به ناز اگر به در آیی ز مکتب، ای محبوب
دهان یار نیاید رقیب را در چشم
که خرده بین نبود هیچ دیده معیوب
فراق روی چو تو یوسفی کسی داند
که روشنش شود آب دو دیده یعقوب
چو نامه تو گشایم شود پر آبم چشم
به هیچ رو نتوانم که خوانم آن مکتوب
مرنج اگر نبود در خورت کباب دلم
تو میهمان عزیزی و هست این مرغوب
کشد برای تو خسرو جفای مدعیان
که بهر دوست ز کرمان جفا کشد ایوب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خوب
به غمزه دل بر باید ز سالک مجذوب
هوش مصنوعی: اگر آن چهره زیبا با ناز و کرشمه به گوشه نشینان نشان داده شود، دل سالک را به شدت مجذوب خواهد کرد.
بلای مردم اهل نظر بود چشمت
به ناز اگر به در آیی ز مکتب، ای محبوب
هوش مصنوعی: اگر تو، ای محبوب، با لحن ناز و لطافت خود بر مکتب عشق بیایی، دلی را که اهل نظر است به درد می‌آوری و مصیبت‌زده می‌کنی.
دهان یار نیاید رقیب را در چشم
که خرده بین نبود هیچ دیده معیوب
هوش مصنوعی: یار من آن‌قدر زیباست که رقیب نمی‌تواند به او نگاه کند، زیرا اگر کسی چشمی معیوب و ضعیف داشته باشد، نمی‌تواند زیبایی را به درستی ببیند.
فراق روی چو تو یوسفی کسی داند
که روشنش شود آب دو دیده یعقوب
هوش مصنوعی: کسی نمی‌داند که دوری از چهره زیبای تو چقدر دردناک است، مگر آنکه مانند یعقوب، اشک بر چشمانش بریزد و به یاد تو گریه کند.
چو نامه تو گشایم شود پر آبم چشم
به هیچ رو نتوانم که خوانم آن مکتوب
هوش مصنوعی: وقتی نامه‌ی تو را باز می‌کنم، چشمانم پر از اشک می‌شود و هیچ‌طور نمی‌توانم آن نوشته را بخوانم.
مرنج اگر نبود در خورت کباب دلم
تو میهمان عزیزی و هست این مرغوب
هوش مصنوعی: اگر چیزی در دل من نیست که باعث ناراحتی‌ام شود، تو مهمان عزیز و باارزشی هستی و این احساس دلپذیر را احساس می‌کنم.
کشد برای تو خسرو جفای مدعیان
که بهر دوست ز کرمان جفا کشد ایوب
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر تو بی‌رحمی مدعیان را تحمل می‌کند، زیرا ایوب نیز به خاطر دوستش از کرمان رنج و سختی را متحمل شده است.