شمارهٔ ۱۱۶
چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقاب
که تا نمود نمود آنچه، سینه گشت خراب
تو رخ بپوشی که از هفت پرده بنماید
چو آفتاب فروزنده از چهارنقاب
تو زلف را ز کله بشکنی عجب نبود
که دل به لنگر خورشید پروره به نقاب
مرا از ابروی تو شبه حسی رود به نماز
که سجده می کنیم و صورت ماست در محراب
تو می کشی و کسی را که می شود بیهوش
ذبیحه را چه خبر تا چه می کند قصاب
مرا که سوخته گشتم ز آفتاب رخت
ازان لب ار بتوانی، به شربتی دریاب
ولی سوال مرا در جواب می لنگی
مر که در شکر آلوده گشت پای دناب
شتاب می کندم عمر در فراق مکوش
ترا که از پس عمری بدیده ام مشتاب
چه سحرها که به مدح تو کرده ام پیدا
که خسرو اسفنم خوانده ای اولوالالباب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقاب
که تا نمود نمود آنچه، سینه گشت خراب
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بلایی است که زیر نقاب پنهان شده، چرا که آنچه در دل انسان میگذرد، باعث ویرانیاش میشود.
تو رخ بپوشی که از هفت پرده بنماید
چو آفتاب فروزنده از چهارنقاب
هوش مصنوعی: وقتی که تو چهرهات را پنهان میکنی، مانند این است که آفتاب در حالیکه پشت چهار پوشش قرار دارد، خود را نشان میدهد.
تو زلف را ز کله بشکنی عجب نبود
که دل به لنگر خورشید پروره به نقاب
هوش مصنوعی: اگر تو موهای خود را به هم بریزی، جای تعجب نیست که دلباخته کسی شوم که مانند خورشیدی درخشان و شگفتانگیز است.
مرا از ابروی تو شبه حسی رود به نماز
که سجده می کنیم و صورت ماست در محراب
هوش مصنوعی: نگاهی به ابروهای زیبای تو باعث میشود که حالتی شبیه مراقبه و نیایش در من به وجود بیاید، گویی که در شرایطی روحانی و پر از لطف قرار دارم و با سجده کردن، چهرهام را در این حالت عبادت قرار میدهم.
تو می کشی و کسی را که می شود بیهوش
ذبیحه را چه خبر تا چه می کند قصاب
هوش مصنوعی: تو کسی را میکشی و او بیخبر از سرنوشت خود به خواب رفته است؛ اما قصاب چه میداند که ذبیحهاش چه بر سرش میآید.
مرا که سوخته گشتم ز آفتاب رخت
ازان لب ار بتوانی، به شربتی دریاب
هوش مصنوعی: من که از شدت عشق و زیبایی تو به شدت دچار شدهام، اگر ممکن است، با یک جرعه نوشیدنی مرا نجات بده.
ولی سوال مرا در جواب می لنگی
مر که در شکر آلوده گشت پای دناب
هوش مصنوعی: اما تو در پاسخ به سوال من درست عمل نمیکنی، زیرا در مسیر شیرین دچار مشکل شدهای.
شتاب می کندم عمر در فراق مکوش
ترا که از پس عمری بدیده ام مشتاب
هوش مصنوعی: عمرم در دوری از تو در حال گذر است، بیجهت خود را در عذاب قرار نده، زیرا من سالهاست که بیصبرانه انتظار تو را کشیدهام.
چه سحرها که به مدح تو کرده ام پیدا
که خسرو اسفنم خوانده ای اولوالالباب
هوش مصنوعی: چقدر ستایش و تعریف از تو در پنهان انجام دادهام که تو آن را به عنوان سخنانی از اندیشمندان برگزیده شنیدهای.