گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

قندی‌ست آتشین‌رو، شمعی‌ست انگبین‌لب
ماه سپهرکسوت، مهر هلال‌غبغب
قطران مشک و خالش از مُشک و گل مُسَلسَل
کافور آب و خاکش از شیر و می مرکب
ترک جهان‌فروزش گنجی ز نیمروزش
موی طلسم‌سوزش مارِ مُسَلسَل از شب
گر پاسبانی وی در برج مه نبودی
سعد زمین گرفتی از وی وبال کوکب
خسرو ز شوق لعلش تا چند سوزی آخر
باری دمی برون آی از سوزش تب شب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قندی‌ست آتشین‌رو، شمعی‌ست انگبین‌لب
ماه سپهرکسوت، مهر هلال‌غبغب
هوش مصنوعی: او مانند قند شیرین و داغی است که درخشندگی خاصی دارد. مانند شمعی است که با لب‌هایی شیرین و عسلین، در آسمان می‌درخشد. چهره‌اش نمادی از محبت و جذبه است، و مانند هلالی زیبا، شکلی جالب و منحصر به فرد دارد.
قطران مشک و خالش از مُشک و گل مُسَلسَل
کافور آب و خاکش از شیر و می مرکب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف خاصی از خوشبویی و زیبایی می‌پردازد. در آن به ترکیبات عطر و مواد خوشبو اشاره شده است. قطران و مشکی که نرم و خوشبوست، و همچنین گل‌هایی که به شکل زیبایی در هم آمیخته شده‌اند، همه به تصویر کشیده شده‌اند. در کنار اینها، اشاره‌ای به عناصر طبیعی مانند کافور و خاک وجود دارد که به نوعی نماد آرامش و لطافت هستند. در نهایت، اشاره به شیر و می نیز به غنای این ترکیبات اشاره دارد، که همه اینها در یک مجموعه زیبا و خوشبو قرار گرفته‌اند.
ترک جهان‌فروزش گنجی ز نیمروزش
موی طلسم‌سوزش مارِ مُسَلسَل از شب
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت دنیای یک زن اشاره شده که گنجی از نور و درخشش را به همراه دارد. موی او مانند طلسمی است که می‌تواند به هر چیزی غلبه کند و شب را به چالش بکشد. این توصیف نشان‌دهنده افسون و قدرت زنانه اوست.
گر پاسبانی وی در برج مه نبودی
سعد زمین گرفتی از وی وبال کوکب
هوش مصنوعی: اگر پاسبان آن ستاره درخشان (ماه) در برج خود نبود، سعد (بخت خوش) بر زمین به تو آسیب می‌زد و بار گران ستاره‌ها بر دوش تو می‌افتاد.
خسرو ز شوق لعلش تا چند سوزی آخر
باری دمی برون آی از سوزش تب شب
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر عشق و زیبایی معشوقش چقدر باید بسوزد؟ ای کاش در این شب پُر از تب و درد، یک لحظه از این سوز و گداز آزاد شود و راحتی یابد.