گنجور

شمارهٔ ۱۰۶۴

به ره جولان که دی سلطان من زد
سنان در سینه ویران من زد
خوشم کاندر پیش می رفتم، اسپش
لگد بر جان بی سامان من زد
نکردم ایستادی، گریه، هر چند
دوید و دست در دامان من زد
چه گریه است این که دل رست و جگر نیز
به هر خاکی که این باران من زد
چراغ وصل من نفروخت، هر چند
که عشق آتش به خان و مان من زد
دلم ویران شد و دزد خیالش
درین ویرانه راه جان من زد
غلام اوست خسرو، گر کشد زار
نباید طعنه بر سلطان من زد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ره جولان که دی سلطان من زد
سنان در سینه ویران من زد
هوش مصنوعی: در راهی که محبوبم روزی با شجاعت قدم گذاشت، زخم عاطفی عمیقی را در دل من به جای گذاشت.
خوشم کاندر پیش می رفتم، اسپش
لگد بر جان بی سامان من زد
هوش مصنوعی: مرا خوشحالی است که در گذشته، زمانی که در حال نوشیدن بودم، اسبم لگدی به جان بی‌قرار و آشفته‌ام زد.
نکردم ایستادی، گریه، هر چند
دوید و دست در دامان من زد
هوش مصنوعی: من هیچ وقت نتوانستم ایستایی را تحمل کنم، حتی اگر در حال گریه کردن بودم و او سریع دوید و به من چنگ زد.
چه گریه است این که دل رست و جگر نیز
به هر خاکی که این باران من زد
هوش مصنوعی: این ابراز احساسات نشان می‌دهد که باران باعث ایجاد تغییراتی در دل و جگر شده و این نگرانی و اندوه عمیق، در هر جایی که این باران می‌بارد، نمایان است. به نوعی می‌توان گفت که این باران نقش مهمی در بروز احساسات و شور و شوق دارد و از آنجا که باران به زندگی می‌دهد، به غم و غصه‌های موجود هم دامن می‌زند.
چراغ وصل من نفروخت، هر چند
که عشق آتش به خان و مان من زد
هوش مصنوعی: چراغ پیوند ما نجات پیدا نکرد، هرچند که عشق آتش به زندگی و خانه‌ام زد.
دلم ویران شد و دزد خیالش
درین ویرانه راه جان من زد
هوش مصنوعی: دل من خراب و ویران شد و در این خرابه، دزد خیال او به جان من آسیب رساند.
غلام اوست خسرو، گر کشد زار
نباید طعنه بر سلطان من زد
هوش مصنوعی: بنده اوست، اگرچه در تنگنا باشد، نباید بر پادشاه من طعنه زد.