شمارهٔ ۱۰۶۳
چون گشادی دهان شکر خند
تنگ شکر شود گشاده ز بند
در ببندی دو لب، دو عمر دهی
که دو جان می کنی به هم پیوند
سوزم از دیدن لبت بنشست
کز نظر می کشم حلاوت قند
چشم قصاب تو کشد هر روز
در دکان بلا حیوانی چند
چشم بد دور درپذیر از من
که مرا سوزی از طفیل سپند
پا مکش از سر من و بگذار
سایه زیر پای سرو بلند
با غمت خسرو آنچنان خو کرد
که به شادی نمی شود خرسند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون گشادی دهان شکر خند
تنگ شکر شود گشاده ز بند
هوش مصنوعی: وقتی دهان باز میشود و شکر به شادی میآید، آن شکر که در تنگنا بود، از بند رهایی مییابد و آزاد میشود.
در ببندی دو لب، دو عمر دهی
که دو جان می کنی به هم پیوند
هوش مصنوعی: اگر دو لب خود را ببندی و سکوت کنی، میتوانی دو عمر را تحمل کنی، زیرا در این سکوت، دو جان به یکدیگر متصل میشوند.
سوزم از دیدن لبت بنشست
کز نظر می کشم حلاوت قند
هوش مصنوعی: از دیدن لبهای تو میسوزم، چون هر بار که تو را میبینم، شیرینیای را که احساس میکنم از دست میدهم.
چشم قصاب تو کشد هر روز
در دکان بلا حیوانی چند
هوش مصنوعی: چشم قصاب هر روز در مغازهاش به دقت به حیوانات معصوم نگاه میکند و واقعیت سختی را که آنها با آن روبرو هستند، میبیند.
چشم بد دور درپذیر از من
که مرا سوزی از طفیل سپند
هوش مصنوعی: چشم بد دور، لطفا از من فاصله بگیر که من به خاطر تو دچار درد و رنج شدهام.
پا مکش از سر من و بگذار
سایه زیر پای سرو بلند
هوش مصنوعی: از زیر سایهات دور نشو و به من اجازه بده که زیر سایهات باشم، مانند سرو بلندی که همیشه در بطن وجودش محافظت میکند.
با غمت خسرو آنچنان خو کرد
که به شادی نمی شود خرسند
هوش مصنوعی: به علت غم و اندوه تو، خسرو آنقدر به این وضعیت عادت کرده است که حالا در شادی هم نمیتواند خوشحال باشد.

امیرخسرو دهلوی