گنجور

شمارهٔ ۱۰۶۲

گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد
سرهای سران بر در دروازه ندارد
بی منت پیرایه چنانی تو به خوبی
کت هیچ غم غالیه و غازه ندارد
بر باد هوا شد ورق صبر من، آری
دل دفتر کهنه ست که شیرازه ندارد
از آه جگر تاب سیه روی بمانم
گر گریه من روی مرا تازه ندارد
گفتی که چگونه ست غمم در حق خسرو
جانا، چه توان گفت که اندازه ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد
سرهای سران بر در دروازه ندارد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو در دنیا شناخته شده نیست، اما سرهای بزرگان در دروازه‌ات قرار ندارد.
بی منت پیرایه چنانی تو به خوبی
کت هیچ غم غالیه و غازه ندارد
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و بدون هیچ زحمتی زینت و آراسته‌ای، که هیچ غم و اندوهی نمی‌تواند با زیبایی تو برابری کند.
بر باد هوا شد ورق صبر من، آری
دل دفتر کهنه ست که شیرازه ندارد
هوش مصنوعی: صبر و تحمل من به باد رفت و دیگر نتوانستم مقاومت کنم. دل من همچون یک دفتر کهنه است که نه تنها نظم و ترتیب ندارد، بلکه دیگر هیچ امیدی به بهبود وضعیتش نیست.
از آه جگر تاب سیه روی بمانم
گر گریه من روی مرا تازه ندارد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از درد دل و غم خود بگویم، تاب و توانم را از دست می‌دهم. حتی اگر اشک بریزم، چهره‌ام همچنان با غم و اندوه پر خواهد شد و تغییری نخواهد کرد.
گفتی که چگونه ست غمم در حق خسرو
جانا، چه توان گفت که اندازه ندارد
هوش مصنوعی: تو پرسیدی که غم من برای خسرو جانا چگونه است، ولی چه بگویم که این غم حد و اندازه‌ای ندارد.