شمارهٔ ۱۰۶۱
شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد
بود امید که بر درد ما دوا برسد
چه گویمش که بلایی ست او به نیکویی
چنان بلای دل، ای کاشکی به ما برسد
رود کرشمه کنان در ره و هزار چو من
بمرده باشد هر سو، به خانه تا برسد
عمامه کج نهد و بس که پیچ پیچ کند
به هر دل از خم او پیچشی جدا برسد
ز بهر خوبان گویند «جان خود بفروش »
هزار بار فروشم، اگر بها برسد
بیار زلف دلاویز تا به سینه نهم
دل ز جای برفته مگر به جا برسد
جفای برشکنی های تو مرا بشکست
رو مدار که بر خسرو آن جفا برسد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد
بود امید که بر درد ما دوا برسد
هوش مصنوعی: اگر آن پسر دوستداشتنی شبی به ما برسد، امیدواریم که برای دردهایمان درمانی بیابد.
چه گویمش که بلایی ست او به نیکویی
چنان بلای دل، ای کاشکی به ما برسد
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که او مصیبتی است به زیبایی، مانند آسیبهایی که دل به آن گرفتار میشود. ای کاش این درد و عذاب به ما هم برسد.
رود کرشمه کنان در ره و هزار چو من
بمرده باشد هر سو، به خانه تا برسد
هوش مصنوعی: رود به آرامی و زیبایی در مسیر خود جریان دارد و هر جا که من و امثال من بیجان و خسته باشیم، او به راه خود ادامه میدهد تا به خانهاش برسد.
عمامه کج نهد و بس که پیچ پیچ کند
به هر دل از خم او پیچشی جدا برسد
هوش مصنوعی: فتنۀ کجرفتاری او به اندازهای است که هر کسی تحت تأثیر آن قرار میگیرد و از آن خمیدگی، حس و حال متفاوتی به دست میآورد.
ز بهر خوبان گویند «جان خود بفروش »
هزار بار فروشم، اگر بها برسد
هوش مصنوعی: برای خوبان میگویند که «جانی که داری را بفروش»، من هزار بار هم این کار را میکنم، اگر بهای آن به ارزش برسد.
بیار زلف دلاویز تا به سینه نهم
دل ز جای برفته مگر به جا برسد
هوش مصنوعی: بیا زلف زیبایت را بیاور تا قلبی را که از جایش کوچ کرده دوباره به جای خودش برگردانم.
جفای برشکنی های تو مرا بشکست
رو مدار که بر خسرو آن جفا برسد
هوش مصنوعی: رفتارهای نادرست و بیمهری تو باعث شد که من بشکنم و نتوانم تحمل کنم. امیدوارم که آن ناملایمتیها به کسی که لایق است، نرسد.

امیرخسرو دهلوی