شمارهٔ ۱۰۵۹
در گریه خون عاشقی کو خان و مان راتر نهد
عاشق نخوانندش، مگر آنگه که جان راتر نهد
عشقی کز آب و گل بود، مژگان به حیله تر کند
سیلی که از بامی رسد، جز ناودان راتر نهد
مژگان و ابرو را نشاند از مستی اندر خون من
چون ترک را ره دادمی، تیر و کمان راتر نهد
گویند بعد از مردنم، کان مست ن بر خاک من
چندان فشاند جرعه ها کین استخوان راتر نهد
مهمان من شو یکدمی تا پیش تو پر خون دلم
خونابه ها ریزد برون، جان و جهان راتر نهد
هر جا که از تو خوی چکد، من خشک جانی برکشم
مفلس که نقدی نیستش، لابد همان راتر نهد
مشنو که خسرو را زبان در ذکر جانان خشک شد
کان خشک لب جز در سخن گه گه زبان راتر نهد
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در گریه خون عاشقی کو خان و مان راتر نهد
عاشق نخوانندش، مگر آنگه که جان راتر نهد
هوش مصنوعی: در عشق، اگر محبوب را از دست بدهی و دلت پر از غم و اندوه شود، دیگر نمیتوانی به خانه و زندگی خود فکر کنی. تنها در صورتی میتوانی عاشق واقعی نامیده شوی که جان خود را فدای عشق کنی.
عشقی کز آب و گل بود، مژگان به حیله تر کند
سیلی که از بامی رسد، جز ناودان راتر نهد
هوش مصنوعی: عشقهایی که از مواد طبیعی ساخته شدهاند، با چشمان زیبا و فریبنده خود میتوانند دل را به درد آورند. اما این سیلابها، که ناگهان از بلندی فرو میریزند، فقط به ناودانها میریزند و به دیگر جاها آسیب نمیرسانند.
مژگان و ابرو را نشاند از مستی اندر خون من
چون ترک را ره دادمی، تیر و کمان راتر نهد
هوش مصنوعی: مژگان و ابرو به خاطر مستی من را به حالت غم واندختند؛ همانطور که وقتی تیر و کمان را رها میکنم، ترک (عشق) را هم به حال خود میگذارم.
گویند بعد از مردنم، کان مست ن بر خاک من
چندان فشاند جرعه ها کین استخوان راتر نهد
هوش مصنوعی: میگویند پس از مرگم، مینوشند و تا حدی شراب بر خاک من میریزند که این استخوانها را در بر بگیرد و در خاک دفن کند.
مهمان من شو یکدمی تا پیش تو پر خون دلم
خونابه ها ریزد برون، جان و جهان راتر نهد
هوش مصنوعی: میگوید: لحظهای مهمان من باش، تا زمانی که در حضورت، درد و رنج دلم از بین برود و آرامش به جان و دلم برگردد.
هر جا که از تو خوی چکد، من خشک جانی برکشم
مفلس که نقدی نیستش، لابد همان راتر نهد
هوش مصنوعی: هر جا که از تو بویی به مشام برسد، من به عنوان یک انسان بیچیز و بیپول، جانم را در میآورم. بیگمان، همان جا را شکل میزنم و میسازم.
مشنو که خسرو را زبان در ذکر جانان خشک شد
کان خشک لب جز در سخن گه گه زبان راتر نهد
هوش مصنوعی: نشنیدهام که خسرو درباره محبوبش سخنی بگوید که زبانش به خاطر عشق خشکیده باشد؛ زیرا لبهای خشک او تنها در مواقعی خاص به سخن میآید.

امیرخسرو دهلوی