گنجور

شمارهٔ ۱۰۵۶

هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خواهد شد
جهانی در سر آن غمزه بیباک خواهد شد
تو می زن غمزه تامن می خورم خوش خوش به جان پیکان
چه غم دارد ترا، گر سینه من چاک خواهد شد
مبین زین سو که جانم از خیال مهره چشمت
چو گنجشکی کزو بر خورده در تاباک خواهد شد
بسوزم خویش را از جور بخت، ولی ترسم
که آتش سوخته از ننگ این این خاشاک خواهد شد
خدایا، زو نپرسی و مرا سوزی به جای او
که کشته عالمی، زان نرگس چالاک خواهد شد
روید، ای دوستان هر گه که می باید بر آن کویش
که این جان خاک این کویست، اینجا خاک خواهد شد
زهی شادی، گر او اید که بیند حال من، لیکن
من این شادی نمی خواهم که او غمناک خواهد شد
خیال خط تو همراه من بس باشد آن وقتی
که نام من ز لوح زندگانی پاک خواهد شد
ازان لب تلخ می گویی، بترس از مردن خسرو
که هر زهری که آید از لبش تریاک خواهد شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خواهد شد
جهانی در سر آن غمزه بیباک خواهد شد
هوش مصنوعی: در ذهنم آرزویی پدید آمده که جانم را به خطر می‌اندازد و در دنیا به خاطر آن نگاه بی‌پروا و جالب، غوغایی به راه خواهد افتاد.
تو می زن غمزه تامن می خورم خوش خوش به جان پیکان
چه غم دارد ترا، گر سینه من چاک خواهد شد
هوش مصنوعی: تو با ناز و عشوه‌ات من را به سمت خود می‌کشی، من هم با کمال میل خوشحال و شاداب، بگذار هر چه می‌خواهد پیش بیاید. اگر قلب من از عشق تو به درد بیاید، چه اهمیتی دارد؟
مبین زین سو که جانم از خیال مهره چشمت
چو گنجشکی کزو بر خورده در تاباک خواهد شد
هوش مصنوعی: نشان نده که به خاطر دیدن چشمانت جانم در وضعیت ناآرامی و افسردگی است، مانند گنجشکی که از یک نقطه به شدت تحت فشار و ترس قرار گرفته است.
بسوزم خویش را از جور بخت، ولی ترسم
که آتش سوخته از ننگ این این خاشاک خواهد شد
هوش مصنوعی: از بدی روزگار خودم را به آتش می‌کشم، اما می‌ترسم که این آتش باعث شرمندگی‌ام شود و من را مانند خاکستر بی‌ارزش کند.
خدایا، زو نپرسی و مرا سوزی به جای او
که کشته عالمی، زان نرگس چالاک خواهد شد
هوش مصنوعی: ای خدا، از من نپرس و مرا دچار درد و رنج نکن. به جای او که به خاطر عشقش دلی را به خاک و خون کشیده‌ام، نرگس زیبا و تندخو به زودی از این غم بر خواهد خاست.
روید، ای دوستان هر گه که می باید بر آن کویش
که این جان خاک این کویست، اینجا خاک خواهد شد
هوش مصنوعی: برخیزید، ای دوستان، هر زمان که لازم است، به سوی کسی بروید که این جان و دل شما به او تعلق دارد، زیرا اینجا، در این مکان، روزی خاک خواهد شد.
زهی شادی، گر او اید که بیند حال من، لیکن
من این شادی نمی خواهم که او غمناک خواهد شد
هوش مصنوعی: آه، چقدر خوشحال می‌شوم اگر او بیاید و حال من را ببیند، اما من این شادی را نمی‌خواهم چون او غمگین خواهد شد.
خیال خط تو همراه من بس باشد آن وقتی
که نام من ز لوح زندگانی پاک خواهد شد
هوش مصنوعی: تصور و یاد تو برای من کافی است در آن زمانی که نام من از زندگی پاک خواهد شد.
ازان لب تلخ می گویی، بترس از مردن خسرو
که هر زهری که آید از لبش تریاک خواهد شد
هوش مصنوعی: از آن لب تلخی که او دارد، بترس از مرگ خسرو، زیرا هر زهر و گزنده‌ای که از آن لب بیرون آید، به عنوان تریاک و درمان به حساب می‌آید.