شمارهٔ ۱۰۵۰
کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد؟
کدام کس که ترا دید و بی قرار نشد؟
حرام باد زخاک تو بر در هر چشم
که هیچ بهره این چشم خاکسار نشد
بسوخت ناله من سنگ را، عجب سنگ است
دلت که سوخته زین ناله های زار نشد
نظاره می کنم از دور، می خورم جگری
که جز به دامنم این نقل خوشگوار نشد
جهان پر از گل و سرو روانم از من دور
حساب من به جهان گوییا بهار نشد
خوشا کرشمه آن یار، دوش زاری من
به دیده برشکن داد و شرمسار نشد
متاع وصل نه اندر قیاس همت ماست
که مرغ سدره غلیواژ را شکار نشد
به عشق دوزخی خام سوز شد خسرو
ازان که سوخت درین کار پخته کار نشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد؟
کدام کس که ترا دید و بی قرار نشد؟
هوش مصنوعی: کدام دل است که با دیدن غم تو ناراحت نشود؟ کدام کسی را میتوان پیدا کرد که تو را ببیند و بیتاب نگردد؟
حرام باد زخاک تو بر در هر چشم
که هیچ بهره این چشم خاکسار نشد
هوش مصنوعی: زخاک تو (یعنی از خاک تو)، بر هر چشمی که هیچ بهرهای از این چشم خاکی نداشته باشد، حرام است. به عبارتی دیگر، اگر چشمی از زیباییهای تو چیزی نبیند و بهرهمند نشود، آن چشم مستحق دیدن تو نیست و وجودش بیفایده است.
بسوخت ناله من سنگ را، عجب سنگ است
دلت که سوخته زین ناله های زار نشد
هوش مصنوعی: ناله و فریاد من چنان آتش به جان سنگ انداخته که باعث تعجب است دلت چه سنگی است که از این نالههای دردناک متاثر نشده و نسوخته است.
نظاره می کنم از دور، می خورم جگری
که جز به دامنم این نقل خوشگوار نشد
هوش مصنوعی: من از دور تماشا میکنم و با دلتنگی جگر سوختهام را میخورم، چون هیچ شادی و لذتی جز در دامن خودم نصیبم نشد.
جهان پر از گل و سرو روانم از من دور
حساب من به جهان گوییا بهار نشد
هوش مصنوعی: دنیا پر از گل و درختان زیباست، اما من از این زیباییها دور هستم و حال و روزم خوب نیست. انگار که بهار در زندگی من نیامده است.
خوشا کرشمه آن یار، دوش زاری من
به دیده برشکن داد و شرمسار نشد
هوش مصنوعی: چه زیباست آن زیبایی یار که دیشب با گریه من برخورد کرد و بدون شرمندگی به آن واکنش نشان داد.
متاع وصل نه اندر قیاس همت ماست
که مرغ سدره غلیواژ را شکار نشد
هوش مصنوعی: ما از نظر ارزش و مقام به چیزی نمیتوانیم مقایسه شویم، زیرا چیزی که به آن دست یافتهایم، غیرقابل دسترس برای دیگران است و مانند مرغی که به قله درخت سدر نشسته، هرگز به شکار نیامده است.
به عشق دوزخی خام سوز شد خسرو
ازان که سوخت درین کار پخته کار نشد
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر عشق آتشین و عاطفیاش دچار عذاب و رنج شد، زیرا در این ماجرا، تجربهی کافی نداشت و نتوانست به خوبی از عواطفش استفاده کند.

امیرخسرو دهلوی