گنجور

شمارهٔ ۱۰۴۸

صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود
شکیب در دل بیننده تنگ تاب شود
به ترک دین مسلمانیش بیاید گفت
دلی که در شکن زلف نیم تاب شود
سیاه روی شدم زین سفید رخساران
چو هندویی که پرستار آفتاب شود
یکی ز پرده برون آی تا به دیده من
جمال جمله بهشتی وشان عذاب شود
به هر جفا که کند چشم تو رضا دادم
که از خصومت ترکان جهان خراب شود
به هر زمین که چو آب حیات بخرامی
دهان مرده به زیر زمین پر آب شود
به مجلسی که تو حاضر شوی، چه حاجت نقل؟
که هم به دیدن تو صد جگر کباب شود
سؤال غم زدگان را ز لب دری بگشای
که جان خسته به دریوزه جواب شود
نخفت خسرو مسکین درین هوس شبها
که دیده بر کف پایت نهد به خواب شود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود
شکیب در دل بیننده تنگ تاب شود
هوش مصنوعی: وقتی نسیم به موهای نرم و مواجی بوزد، دل بیننده تاب و تحمل خود را از دست می‌دهد.
به ترک دین مسلمانیش بیاید گفت
دلی که در شکن زلف نیم تاب شود
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر عشق و جذابیت معشوق از دین و ایمانش دور شود، دلی که در چنگ زلف او گرفتار شده، دیگر نمی‌تواند تاب بیاورد.
سیاه روی شدم زین سفید رخساران
چو هندویی که پرستار آفتاب شود
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به معشوق، همچون هندو که از آفتاب پرستاری می‌کند، به زیبایی این چهره‌های سفید دچار سوختگی و تیرگی شدم.
یکی ز پرده برون آی تا به دیده من
جمال جمله بهشتی وشان عذاب شود
هوش مصنوعی: کسی از پشت پرده بیرون بیاید تا جمال زیبا و دلربای بهشت را به چشمان من نشان دهد و آن زیبایی‌ها باعث عذابم شود.
به هر جفا که کند چشم تو رضا دادم
که از خصومت ترکان جهان خراب شود
هوش مصنوعی: من با هر بدی که چشمان تو به من می‌کند، راضی‌ام و به خاطر آن آماده‌ام که دنیا زیر سر دشمنی‌های ترکان ویران شود.
به هر زمین که چو آب حیات بخرامی
دهان مرده به زیر زمین پر آب شود
هوش مصنوعی: هر زمینی که با آب حیات سیراب شود، حتی زمین‌های مرده هم زیر آب زنده خواهند شد.
به مجلسی که تو حاضر شوی، چه حاجت نقل؟
که هم به دیدن تو صد جگر کباب شود
هوش مصنوعی: وقتی تو در یک مجلس حضور داری، دیگر نیازی به داستان و روایت نیست، زیرا حضور تو به تنهایی دل‌ها را شگفت‌زده و زخم می‌زند.
سؤال غم زدگان را ز لب دری بگشای
که جان خسته به دریوزه جواب شود
هوش مصنوعی: از افرادی که در غم و اندوه بسر می‌برند، بپرس که باید درهای دل را بگشایند، چون روح خسته و دلتنگ به یک امید و پاسخ نیاز دارد.
نخفت خسرو مسکین درین هوس شبها
که دیده بر کف پایت نهد به خواب شود
هوش مصنوعی: خسرو مسکین به خاطر آرزویی دیرینه، شب‌ها نمی‌خوابد و در خیال خود همه جا، پای محبوبش را زیر سر می‌گذارد تا خوابش ببرد.