گنجور

شمارهٔ ۱۰۴۳

دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگشاید
گر کاندر دل یاری ست از اغیار نگشاید
رو، ای باد و تماشا دیگران را بر بسوی گل
که ما را غنچه پر خون است، در گلزار نگشاید
چه طالع دارم این کز آسمان یک کاروان غم
که آید بر زمین، جز بر دل من بار نگشاید
مرا در کار خود کند است دندان، زان ترش ابرو
بدین دندان که من دارم گره از کار نگشاید
اسیر کفر گیسوی صنم چون برهمن باید
که گر رگهای او بگسلد گره زنار نگشاید
زند بسیار لاف زهد و تقوی پارسا، لیکن
همان بهتر که چشم خود در آن رخسار نگشاید
به جرم عشق اگر کافر کنندم خلق گو، می کن
مرا باری زیان هرگز به استغفار نگشاید
چه ساعت بود آن کاندر رخ او سرخ شد چشمم
که جز خون هر دمی زین دیده بیدار نگشاید
دل خود با در و دیوار خالی می کند خسرو
بمیرد گر غم خود با در و دیوار نگشاید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگشاید
گر کاندر دل یاری ست از اغیار نگشاید
هوش مصنوعی: دل عاشق کسی که زیبایی او را در باغ می‌بیند، هرگز گل نخواهد داد، اگر در دلش به یاد محبوبی دیگر باشد، حتی با وجود یاری.
رو، ای باد و تماشا دیگران را بر بسوی گل
که ما را غنچه پر خون است، در گلزار نگشاید
هوش مصنوعی: ای باد، به دیگران نشان بده که ما در این گلزار، غنچه‌ای هستیم که پر از درد و خون است و به گل نمی‌رسیم.
چه طالع دارم این کز آسمان یک کاروان غم
که آید بر زمین، جز بر دل من بار نگشاید
هوش مصنوعی: من چه سرنوشت عجیبی دارم که از آسمان یک کاروان غم به زمین می‌آید و این غم تنها بر دلم سنگینی می‌کند.
مرا در کار خود کند است دندان، زان ترش ابرو
بدین دندان که من دارم گره از کار نگشاید
هوش مصنوعی: من در کارهای خود به دندان خود اعتماد نمی‌کنم، زیرا ابروی ترش آن شخص نمی‌تواند به من کمک کند و من را از مشکلاتم نجات دهد.
اسیر کفر گیسوی صنم چون برهمن باید
که گر رگهای او بگسلد گره زنار نگشاید
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و کفر صنمی وابسته است، باید بداند که حتی اگر بندهایش پاره شوند، باز هم نمی‌تواند از قید او آزاد شود.
زند بسیار لاف زهد و تقوی پارسا، لیکن
همان بهتر که چشم خود در آن رخسار نگشاید
هوش مصنوعی: بسیاری خود را پارسا و زاهد نشان می‌دهند و از تقوا سخن می‌گویند، اما بهتر است که به آن چهره زیبا ننگرند.
به جرم عشق اگر کافر کنندم خلق گو، می کن
مرا باری زیان هرگز به استغفار نگشاید
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق به من اتهام کفر بزنند، بگذار بزنند. برای من مهم نیست که دیگران چه فکر می‌کنند، چون به هیچ وجه از عشق و احساس خود پشیمان نخواهم شد و هیچ گناهی بر من تأثیری نخواهد گذاشت.
چه ساعت بود آن کاندر رخ او سرخ شد چشمم
که جز خون هر دمی زین دیده بیدار نگشاید
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ای که چهره‌اش به سرخی درآمد، چشمانم به قدری تحت تاثیر قرار گرفت که جز خون، هر لحظه نمی‌توانستم از این دیدگان بیدار باز کنم.
دل خود با در و دیوار خالی می کند خسرو
بمیرد گر غم خود با در و دیوار نگشاید
هوش مصنوعی: خسرو دلش را با دیوارها و فضای خالی پر می‌کند و اگر نتواند غم خود را با آن دیوارها در میان بگذارد، برایش بهتر است که بمیرد.