شمارهٔ ۱۰۴۰
جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید
چو دل به جای نباشد، چگونه خواب آید؟
غلام نرگس نامهربان یار خودم
که کشته بیند و بخشایشی نفرماید
چو مایه هست زکاتی بده گدایان را
که مال و حسن و جوانی به کس نمیآید
کسی که در دل شب خواب بی غمی کرده ست
بر آب دیده بیچارگان نبخشاید
هلاک من اگر از دست اوست، ای زاهد
تو جمع باش که عمر از دعا نیفزاید
چه کم شود زتو، ای بی وفای سنگین دل
به یک نظاره که درمانده ای بیاساید
دلم مشاهد ساقی و روی در محراب
بیار می که ز تزویر هیچ نگشاید
ز من مپرس، دلا، گر تو توبه می شکنی
که مست و عاشق و دیوانه را همین شاید
به زندگی نرسد چون به ساعدت خسرو
بکش، مگر که به خون دست تو بیالاید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید
چو دل به جای نباشد، چگونه خواب آید؟
هوش مصنوعی: دنیا در خواب است و من نمیتوانم چشمانم را ببندم، زیرا وقتی دل در غم و اندوه باشد، چگونه میتوانم خواب راحتی داشته باشم؟
غلام نرگس نامهربان یار خودم
که کشته بیند و بخشایشی نفرماید
من بنده چشم یار نامهربان خودم هستم که با وجود آنکه مرا محتاج و نیازمند خود میبیند، اما به من کمکی نمیکند.
چو مایه هست زکاتی بده گدایان را
که مال و حسن و جوانی به کس نمیآید
هوش مصنوعی: وقتی که چیز با ارزشی داری، بهتر است آن را به نیازمندان بدهی، زیرا هیچکس نمیتواند مال، زیبایی یا جوانی را برای همیشه نگه دارد.
کسی که در دل شب خواب بی غمی کرده ست
بر آب دیده بیچارگان نبخشاید
هوش مصنوعی: کسی که در دل شب به خواب راحتی رفته، دلش به حال بیچارهها نمیسوزد و برای آنها احساس همدردی نمیکند.
هلاک من اگر از دست اوست، ای زاهد
تو جمع باش که عمر از دعا نیفزاید
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت من به دست او رقم خورده باشد، ای زاهد، تو در تلاش جمعآوری خوبیها و ریاکاریهای خود باش، چرا که عمر کسی با دعا زیاد نمیشود.
چه کم شود زتو، ای بی وفای سنگین دل
به یک نظاره که درمانده ای بیاساید
هوش مصنوعی: ای دل سنگین و بیوفا، تنها با یک نگاه به من میتوانی کمبود خود را احساس کنی و به آرامش برسی، حتی اگر در سختی و درماندگی به سر ببری.
دلم مشاهد ساقی و روی در محراب
بیار می که ز تزویر هیچ نگشاید
هوش مصنوعی: دل من در جستجوی دیدار با ساقی و زیباییاش است. بیا و شرابی بیاور که در این حالتی که هستم، هیچ چیز نمیتواند مرا از حقیقت دور کند.
ز من مپرس، دلا، گر تو توبه می شکنی
که مست و عاشق و دیوانه را همین شاید
هوش مصنوعی: از من نپرس، ای دل، اگر قصد توبه داری، چون شاید همین حال مستی و عشق و دیوانگی برای تو کافی باشد.
به زندگی نرسد چون به ساعدت خسرو
بکش، مگر که به خون دست تو بیالاید
هوش مصنوعی: اگر به زندگی نرسی، چون خسرو را با دست خودت بکش، مگر اینکه خون تو به دستانت بیفتد.

امیرخسرو دهلوی