شمارهٔ ۱۰۳۶
ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنید
وانگه نظاره در رخ آن دلستان کنید
سویش همی کنید به بازی نظر، خطاست
مانا بران شوید که بازی به جان کنید
از سرمه روسیه چه شوید، ای دو چشم من
از خاک پاش دامن همت گران کنید
یاران کشید برسر من خنجر ستم
وز بهر گشت شهر سرم بر سنان کنید
در من زنید آتش و خاکستر مرا
بر سیل چشم خویش به سویش روان کنید
من ارچه خاک بوس درش می کنم هوس
ای خلق، خاک خواریم اندر دهان کنید
تا کشتی مراد من اندر عدم شود
بر وی ز پرده دل من بادبان کنید
خسرو ز درد دل چو حبش شد برای دوست
پیشانیش به داغ غلامی نشان کنید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنید
وانگه نظاره در رخ آن دلستان کنید
هوش مصنوعی: ای کسانی که به باطن دل وابستهاید، ابتدا باید از خود و جان خود بگذرید و سپس به تماشای ظاهر زیبای آن محبوب دلبر بپردازید.
سویش همی کنید به بازی نظر، خطاست
مانا بران شوید که بازی به جان کنید
هوش مصنوعی: به او نگاه میکنید و در دل بازی میسازید، اما این کار اشتباهی است که ممکن است به شما آسیب برساند.
از سرمه روسیه چه شوید، ای دو چشم من
از خاک پاش دامن همت گران کنید
هوش مصنوعی: ای چشمهای من، از گرانبهایی خاک دامن همت خود را بلند کنید و به جای اندیشیدن به زیباییهای ظاهری، به ارزشهای واقعی و درونساز جستجو کنید.
یاران کشید برسر من خنجر ستم
وز بهر گشت شهر سرم بر سنان کنید
هوش مصنوعی: دوستان بر سر من خنجر ستم کشیدند و برای اینکه در شهر بگردید، سرم را بر نیزه کنید.
در من زنید آتش و خاکستر مرا
بر سیل چشم خویش به سویش روان کنید
هوش مصنوعی: در درون من شعله بزنید و خاکسترم را با آب چشمان خود به سمت او روانه کنید.
من ارچه خاک بوس درش می کنم هوس
ای خلق، خاک خواریم اندر دهان کنید
هوش مصنوعی: من هرچند که به دروازهات احترام میگذارم و خاک آن را میبوسم، اما شما، ای مردم، کینه و حسد مرا در دل خود نگه دارید.
تا کشتی مراد من اندر عدم شود
بر وی ز پرده دل من بادبان کنید
هوش مصنوعی: تا زمانی که آرزوهای من به خاطر عدم و نیستی از بین برود، دل من را مانند بادبان بر روی آن کشتی قرار دهید.
خسرو ز درد دل چو حبش شد برای دوست
پیشانیش به داغ غلامی نشان کنید
هوش مصنوعی: خسرو از شدت درد دل مانند یک عشق به سوی دوست رفت و پیشانیاش را به نشانهٔ داغ غلامی علامتگذاری کردند.