گنجور

شمارهٔ ۱۰۳۱

عشاق هر شب از تو به خوناب خفته اند
چون شمع صبح مرده و بی تاب خفته اند
خفتند هر کسی ز پی خواب دیدنت
بیداری کسان که پی خواب خفته اند
آخر نصیحتی بکن آن هر دو چشم را
مستند در میانه محراب خفته اند
صد خون بکرده اند رقیبان کافرت
آگه نبیند ز آه جگر تاب خفته اند
می ده به خاک جرعه ایشان که نزد تو
بر دست کرده جام می ناب خفته اند
از ما چه آگهیست کسان را که تا به روز
بی التفاوت در شب مهتاب خفته اند
یک شب برون خرام، نظر کن به کوی خویش
تا چند خون گرفته به هر باب خفته اند
در آرزوی خاره رخساره تواند
شاهنشهان که بر سر سنجاب خفته اند
خسرو، ز خفتگان درش خاستن مجوی
کایشان ز زخم ناوک پرتاب خفته اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشاق هر شب از تو به خوناب خفته اند
چون شمع صبح مرده و بی تاب خفته اند
هوش مصنوعی: عاشقان هر شب به یاد تو در درد و غم خوابشان می‌برد، مانند شمعی که در صبح گداخته و بی‌قرار از بین رفته است.
خفتند هر کسی ز پی خواب دیدنت
بیداری کسان که پی خواب خفته اند
هوش مصنوعی: هر کسی به خواب رفته تا تو را ببیند، اما کسانی که خوابیده‌اند هنوز بیدارند و در حال تماشای این خواب‌اند.
آخر نصیحتی بکن آن هر دو چشم را
مستند در میانه محراب خفته اند
هوش مصنوعی: در پایان، نصیحتی بکن که این دو چشم در میانه محراب خوابیده‌اند و در حال مستی به سر می‌برند.
صد خون بکرده اند رقیبان کافرت
آگه نبیند ز آه جگر تاب خفته اند
هوش مصنوعی: رقیبان تو برای شکست تو کارهای زیادی کرده‌اند و به تلاشی سخت مشغولند، اما تو از درد دل و غم‌هایی که در درونت داری، بی‌خبر هستی و به خواب رفته‌ای.
می ده به خاک جرعه ایشان که نزد تو
بر دست کرده جام می ناب خفته اند
هوش مصنوعی: دست‌هایی که به خاطر یاد و خاطره‌ آنان بالا رفته و جام پاکِ شراب را در بر گرفته‌اند، اکنون به خاک شناور می‌شوند و جرعه‌ای از آن می‌نوشند.
از ما چه آگهیست کسان را که تا به روز
بی التفاوت در شب مهتاب خفته اند
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم از ما چه می‌دانند وقتی که تا صبح بی‌توجه به دنیای اطراف در شب روشن ماه خوابیده‌اند.
یک شب برون خرام، نظر کن به کوی خویش
تا چند خون گرفته به هر باب خفته اند
هوش مصنوعی: یک شب به بیرون برو و به محل زندگی خود نگاه کن. ببین چقدر آدم غم‌زده و افسرده در کنار درها و ورودی‌ها خوابیده‌اند.
در آرزوی خاره رخساره تواند
شاهنشهان که بر سر سنجاب خفته اند
هوش مصنوعی: در آرزوی زیبایی چهره و شکوه آن، تنها پادشاهان می‌توانند باشند که در حال خواب و آسایش به سر می‌برند.
خسرو، ز خفتگان درش خاستن مجوی
کایشان ز زخم ناوک پرتاب خفته اند
هوش مصنوعی: ای خسرو، از خوابیده‌ها در درگاهت انتظار کمک نداشته باش، زیرا آن‌ها از زخم تیر دل‌شکسته و آسیب‌دیده‌اند و خوابشان برده است.