گنجور

شمارهٔ ۱۰۲۸

خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بماند
دو دیده در ره آن سرو گلعذار بماند
شرابها که کشیدم به روی ساقی خویش
برفت از سر و درد سر و خمار بماند
چراش سیر ندیدم که زود گشتم مست
مرا درون دل این داغ یادگار بماند
گر آب خضر خورم درد سر دهد که مرا
به کام لذت مهمان خوش گوار بماند
گذشت آن شب و آن عیش و آن نشاط، ولیک
به یادگار درین سینه فگار بماند
چگونه بر کنم آخر که خاک بر سر من
سری که در ره جولان آن سوار بماند
به یاد پات یکی بوسه یادگار دهم
که جان همی رود و دست و پا ز کار بماند
حدیث اهل نصیحت نگنجدم در دل
که در درونه سخنهای آن نگار بماند
کنون چنان که همی بایدت بکش، ای دوست
که عقل و صبر مرا دست اختیار بماند
مرا ز بخت دلی بود پیش ازین نالان
برفت آن دل و این ناله های زار بماند
غمم بکشت به زاری و هم خوشم، باری
که این فسانه خسرو به گوش یار بماند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بماند
دو دیده در ره آن سرو گلعذار بماند
هوش مصنوعی: شبی که سرم زیر پای محبوبم باشد، بسیار خوشایند است؛ چون دو چشمانم همواره به دنبال آن معشوق زیبا خواهد بود.
شرابها که کشیدم به روی ساقی خویش
برفت از سر و درد سر و خمار بماند
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تجربه نوشیدن شراب و تأثیر آن بر روی گوینده می‌پردازد. گوینده می‌گوید وقتی شراب نوشیدم، از درد سر و حالت خماری رها شدم و فقط اثری از آن دردها باقی ماند. در واقع، او به لذت لحظه‌ای ناشی از نوشیدن اشاره می‌کند که باعث فراموشی مشکلاتش شده است.
چراش سیر ندیدم که زود گشتم مست
مرا درون دل این داغ یادگار بماند
هوش مصنوعی: در این عالم، هرگز از شراب سیر نشدم و زود به مستی دچار شدم. در دل من، این درد و یادگار همیشه باقی خواهد ماند.
گر آب خضر خورم درد سر دهد که مرا
به کام لذت مهمان خوش گوار بماند
هوش مصنوعی: اگر آب زندگی را بنوشم، دردسر به همراه خواهد داشت، اما از آنجا که می‌خواهم در لذت مهمانی خوش‌گوار بمانم، این دردسر را تحمل می‌کنم.
گذشت آن شب و آن عیش و آن نشاط، ولیک
به یادگار درین سینه فگار بماند
هوش مصنوعی: شب گذشته و شادی و لذت آن سپری شد، اما یاد و خاطره‌اش در دل غمگینم باقی ماند.
چگونه بر کنم آخر که خاک بر سر من
سری که در ره جولان آن سوار بماند
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه بر خودم مسلط شوم در حالی که خاک بر سرم ریخته است و سر من در راه سفر آن سوار باقی مانده است.
به یاد پات یکی بوسه یادگار دهم
که جان همی رود و دست و پا ز کار بماند
هوش مصنوعی: به خاطر تو یک بوسه به یادگار می‌گذارم، زیرا جانم به سوی تو در حال رفتن است و دیگر نه دست و پایم از کار می‌افتد.
حدیث اهل نصیحت نگنجدم در دل
که در درونه سخنهای آن نگار بماند
هوش مصنوعی: سخنان اهل نصیحت را در دل نگنجاندم، چون در عمق این کلمات، زیبایی‌های آن معشوق باقی مانده است.
کنون چنان که همی بایدت بکش، ای دوست
که عقل و صبر مرا دست اختیار بماند
هوش مصنوعی: حال که چنین لازم است، ای دوست، بکش و عمل کن؛ زیرا عقل و صبر من دیگر از کنترلم خارج شده‌اند.
مرا ز بخت دلی بود پیش ازین نالان
برفت آن دل و این ناله های زار بماند
هوش مصنوعی: بختم به من دلی داده بود که پیش‌تر همیشه نالان بود، اما اکنون آن دل رفته است و تنها این ناله‌های غم‌انگیز باقی مانده‌اند.
غمم بکشت به زاری و هم خوشم، باری
که این فسانه خسرو به گوش یار بماند
هوش مصنوعی: غم و اندوه من از شدت ناراحتی به قدری بود که جانم را گرفت، اما در این حال از سوی دیگر خوشحالم که داستان عشق خسرو همچنان در دل یار باقی می‌ماند.