گنجور

شمارهٔ ۱۰۲۲

دل از رخ تو به گل های تازه رو نرود
که آرزوی عزیزان به رنگ و بو نرود
کسی که یاد لبت هر دمش گلوگیر است
نه می که چشمه حیوانش در گلو نرود
خطی کشیده به افسون به گرد روی تو حسن
که هر دلی که درو شد به هیچ سو نرود
به زیر پای توام آرزوست خاک شدن
اگر چه خاک شوم، نیزم آرزو نرود
لطافتی نه چنین دارد آب دیده من
وگرنه سرو من اندر کنار جو نرود
ز سینه جان به همه حال چون بخواهد رفت
دریغ باشد، اگر زیر پای او نرود
ازان پری نبرم جان خسروا، ز لبم
دعای دولت شاه فرشته خو نرود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از رخ تو به گل های تازه رو نرود
که آرزوی عزیزان به رنگ و بو نرود
هوش مصنوعی: دل هیچ‌گاه از زیبایی چهره‌ی تو دور نمی‌شود؛ زیرا آرزوها و امیدهای عزیزان هرگز محو نمی‌شوند و رنگ و بوی خود را حفظ می‌کنند.
کسی که یاد لبت هر دمش گلوگیر است
نه می که چشمه حیوانش در گلو نرود
هوش مصنوعی: کسی که به یاد لب‌های تو همیشه در حال دلتنگی و غم است، هرگز نمی‌تواند از خوشی و شادابی زندگیش بهره‌مند شود.
خطی کشیده به افسون به گرد روی تو حسن
که هر دلی که درو شد به هیچ سو نرود
هوش مصنوعی: خطی زیبا و جادویی بر دور چهره تو نقش بسته است، که هر دلی که به آن جذب شود، دیگر نتواند به سوی دیگری برود.
به زیر پای توام آرزوست خاک شدن
اگر چه خاک شوم، نیزم آرزو نرود
هوش مصنوعی: من همیشه آرزو دارم که زیر پاهای تو باشم، حتی اگر به خاک تبدیل شوم، آرزویم برای همیشه با من خواهد بود.
لطافتی نه چنین دارد آب دیده من
وگرنه سرو من اندر کنار جو نرود
هوش مصنوعی: چشمان من چنین لطیف و زیبا نیستند، وگرنه اگر چنین بودند، سرو زیبای من در کنار رودخانه نمی‌رفت.
ز سینه جان به همه حال چون بخواهد رفت
دریغ باشد، اگر زیر پای او نرود
هوش مصنوعی: اگر جان انسان به هر دلیلی بخواهد از سینه بیرون برود، جای تأسف است که در این لحظه، کسی زیر پای او نباشد.
ازان پری نبرم جان خسروا، ز لبم
دعای دولت شاه فرشته خو نرود
هوش مصنوعی: من از آن پری زیبا دل نمی‌کنم و دعای خوشبختی شاهی مهربان از لبم نمی‌رود.