گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ دریای ابرار «این تلخ می که هست دل مرده را حیات زهر است در دهان حریفان بد فعال»

کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
چون تبر برداشت منت بر بتان آذر است
دولت آن نبود که سلطان را پرستی چون سگان
خدمت درویش کن کاین مایه فراذ فرتر است
مرد بینا در گلیم و پادشاه عالم است
تیغ خفته در نیام و پاسبان کشور است
پیر ار از نامردای رگ چو پیدا شد ز پوست
بهر تعلیم مریدان، راستی را مسطر است
هست بینایی بشر آنجا که عین عزت است
هست مرغابی ملک جایی که بحر اخضر است
فر همت سالکان را ، راه عرش و کرسی است
پر بلبل ، نردبان شاخ سرو صرصر است
جعفر آن باشد که طیار ازفلک بیرون پرد
نی کسی کاو بال را طیار سازد جعفر است
نفس خاک تست هر گه نور بر تو تافتست
سایه زیر پابود هر گه که برتارک خور است
در تصوف ، رسم جستن، خنده کردن بر خود است
در تیمم مسح کردن خاک کردن برسر است
دل زسوداهای گوناگون بشوی و جمع باش
زانکه اوراق سفید ایمن ز بیم ابتر است
کار بیداران نباشد خوابگاه آراستن
همت درویش خواب آلوده جایی لنگر است
رخش همت را فگن برگستوان از دلق فقر
نقش محراب بکن کاینجا جهاد اکبر است
خستن نفس گزندهٔ مذهب صاحب دلت
کشتن مار گزندهٔ قوت افسون گر است
از جراحت زنده گردد دل که فاسد شد چو خون
ورد «الشافی هوالله» بر زبان نشتر است
کاراین جا کن که تشویش است در محشر بسی
آب از این جا بر، که در دریا، بسی شور و شر است
احتراق مفلسی مصباح راه ظلمت است
ذوالفقار حیدری مفتاح باب خیبر است
هر که پا بسته به زر باشد به زنجیرست اسیر
بیش از این نبود که او بسته به زنجیر زر است
رسم مردم نیست خود بینی ببین مردم به چشم
عین بینایی و در خود ننگرد، زان سرور است
چشم حاصل کن که آنگه می‌نماید بی‌حجاب
آنچه پنهان در پس این شیشهٔ صافی در است
هر که خواند علم شرع آنهم نه از بهر خداست
از پی تعظیم میرد اعتقاد داور است
هر کرا خاموش بینی ، پند می‌گوید بگیر
کآلت دشنام گفتن جاهلان را منبر است
معنی خسرو موثر ناید اندر مردگان
هیچگه دیدی که مستی در سبو و ساغر است
یاربم توفیق ده کارم به جانا وقت مرگ
آنچه فرمان خدا و سنت پیغمبر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
هوش مصنوعی: صدای زنگ و شلوغی‌های دنیای شهرت و قدرت برای آنهایی که دنبال آن هستند، می‌تواند مشکل‌ساز باشد. اما کسانی که به داشته‌های اندک و ساده خود راضی هستند، در حقیقت به دریا و وسعت زندگی دست یافته‌اند.
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
هوش مصنوعی: به هر نسیم و وزش بادی که بیفتی، مانند کوهی باش که با هر کوچکی در زیر پا، تنها کمی غبار جابجا می‌شود و عمرش مانند باد پرسرعت است.
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
چون تبر برداشت منت بر بتان آذر است
هوش مصنوعی: اگرچه درگیر فقر باشی، باید شکرگزار باشی، زیرا خلیل (ابراهیم) زمانی که به مقابله با بت‌ها پرداخت، از مقام و ارزش خود دست نکشید و بر بت‌ها افتخار کرد.
دولت آن نبود که سلطان را پرستی چون سگان
خدمت درویش کن کاین مایه فراذ فرتر است
هوش مصنوعی: خوشبختی تنها این نیست که پادشاه را بپرستند و به او خدمت کنند، زیرا این نوع خدمتگزاری مانند خدمت سگ‌ها به درویش‌هاست که بی‌ارزش و ناپسند است. این نوع از خدمت و احترام از ارزش کمتری برخوردار است.
مرد بینا در گلیم و پادشاه عالم است
تیغ خفته در نیام و پاسبان کشور است
هوش مصنوعی: مرد دانا مانند یک پادشاه است که در بین مردم زندگی می‌کند. او همچون شمشیری است که در نیامش خوابیده و به خوبی از سرزمین خود محافظت می‌کند.
پیر ار از نامردای رگ چو پیدا شد ز پوست
بهر تعلیم مریدان، راستی را مسطر است
هوش مصنوعی: وقتی که پیر، از نامردان و بی‌خودان به طور محسوس جدا شد و مانند پوستی برای آموزش شاگردانش به خدمت آمد، حقیقت به وضوح نمایان می‌شود.
هست بینایی بشر آنجا که عین عزت است
هست مرغابی ملک جایی که بحر اخضر است
هوش مصنوعی: انسجام و شرایط زندگی انسان‌ها به جایی بستگی دارد که منزلت و احترام وجود داشته باشد. به طوری که در مکانی که شکوه و عظمت باشد، انسان‌ها نگاه و فهم درستی خواهند داشت، درست مانند جایی که پرندگان خاصی مثل مرغابی در آب زلال و سبز زندگی می‌کنند.
فر همت سالکان را ، راه عرش و کرسی است
پر بلبل ، نردبان شاخ سرو صرصر است
هوش مصنوعی: کسانی که در مسیر سیر و سلوک قرار دارند، آرزوی رسیدن به عرش و مقام‌های بلند را دارند. در این راه، بلبلان کهسمبل عشق و زیبایی هستند، کمک می‌کنند تا به عرش آسمان برسند و این ارتباط را از طریق نیرویی همچون باد سرد برقرار می‌سازند.
جعفر آن باشد که طیار ازفلک بیرون پرد
نی کسی کاو بال را طیار سازد جعفر است
هوش مصنوعی: جعفر کسی است که بال و پر فرشته‌ای را از آسمان بیرون می‌آورد و به او قدرت پرواز می‌بخشد. او همان جعفر است.
نفس خاک تست هر گه نور بر تو تافتست
سایه زیر پابود هر گه که برتارک خور است
هوش مصنوعی: نفس تو از خاک است و هر زمان که نوری بر تو بتابد، سایه‌ای زیر پاهای تو وجود دارد؛ هر بار که بر تارک خورشید می‌تابی، آن نور به تو می‌رسد.
در تصوف ، رسم جستن، خنده کردن بر خود است
در تیمم مسح کردن خاک کردن برسر است
هوش مصنوعی: در عرفان، وظیفه این است که انسان خود را از غم و اندوه رها کند و با آرامش و شادی به زندگی ادامه دهد. همچنین، در عمل تیمم، باید بر روی خاک دست بکشیم و آن را بر سر خود بزنیم.
دل زسوداهای گوناگون بشوی و جمع باش
زانکه اوراق سفید ایمن ز بیم ابتر است
هوش مصنوعی: دل خود را از مشغولیت‌ها و افکار مختلف پاک کن و در یکجا تمرکز کن، زیرا که ورق‌های سفید از هر گونه خطر و نقصی در امان هستند.
کار بیداران نباشد خوابگاه آراستن
همت درویش خواب آلوده جایی لنگر است
هوش مصنوعی: آراستن خوابگاه و راحت‌طلبی کاری برای بیداران نیست، چرا که تلاش و همت یک درویش به خواب آلوده‌ای نمی‌رسد و او باید در جایی پایدار و مطمئن بماند.
رخش همت را فگن برگستوان از دلق فقر
نقش محراب بکن کاینجا جهاد اکبر است
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده، محدودیت‌ها را کنار بزن و از قید و بند فقر رها شو. اینجا جایی برای مبارزه بزرگ است و باید به دنبال موفقیت و پیشرفت باشی.
خستن نفس گزندهٔ مذهب صاحب دلت
کشتن مار گزندهٔ قوت افسون گر است
هوش مصنوعی: فرسایش و خستگی ناشی از افکار محدودکننده مذهبی، می‌تواند به اندازهٔ خطرناک بودن مار زهرآگین باشد. در واقع، گاهی این افکار و عقاید می‌توانند انسان را به مرز نابودی برسانند، درست مانند سم مار.
از جراحت زنده گردد دل که فاسد شد چو خون
ورد «الشافی هوالله» بر زبان نشتر است
هوش مصنوعی: دل از زخم‌ها و دردها زنده می‌شود، مانند خون که با ندا و شفا از خداوند، دوباره جان می‌گیرد. این احساس در زبان مانند تیغی است که درد را بیان می‌کند.
کاراین جا کن که تشویش است در محشر بسی
آب از این جا بر، که در دریا، بسی شور و شر است
هوش مصنوعی: در اینجا، کار را انجام بده که در روز محشر نگرانی و اضطراب زیادی وجود دارد. از این جا آب زیادی بیرون می‌آید، در حالی که در دریا، آنجا پر از آشفتگی و هیاهو است.
احتراق مفلسی مصباح راه ظلمت است
ذوالفقار حیدری مفتاح باب خیبر است
هوش مصنوعی: آتش‌سوزی فقر و تنگدستی، چراغی است که راه تاریکی را روشن می‌کند و شمشیر حیدر، کلیدی است برای گشودن درهای خیبر.
هر که پا بسته به زر باشد به زنجیرست اسیر
بیش از این نبود که او بسته به زنجیر زر است
هوش مصنوعی: هر کسی که به پول وابسته باشد، در واقع به زنجیر بسته شده و اسیر است. او بیشتر از این نمی‌تواند آزاد باشد چون به زنجیر ثروت گرفتار است.
رسم مردم نیست خود بینی ببین مردم به چشم
عین بینایی و در خود ننگرد، زان سرور است
هوش مصنوعی: رفتار مردم این نیست که به خود بپردازند و خود را ببینند. بهتر است که دیگران را با چشمی که به حقیقت می‌نگرد، ببینند و به خود ننگرند، زیرا در این کار شادی و سرور وجود دارد.
چشم حاصل کن که آنگه می‌نماید بی‌حجاب
آنچه پنهان در پس این شیشهٔ صافی در است
هوش مصنوعی: به چشمان خود دقت کن، زیرا زمانی که آنها به درستی ببیند، رازهایی که در پس این شیشهٔ شفاف پنهان است، نمایان خواهد شد.
هر که خواند علم شرع آنهم نه از بهر خداست
از پی تعظیم میرد اعتقاد داور است
هوش مصنوعی: هر کسی که علم دین را می‌آموزد، اگر این کار را به خاطر خدا نکند، در واقع برای احترام و اعتقاد به قضا و قدر است.
هر کرا خاموش بینی ، پند می‌گوید بگیر
کآلت دشنام گفتن جاهلان را منبر است
هوش مصنوعی: هر کسی که او را خاموش ببینی، می‌توانی از او پند و نصیحت بگیری؛ چون او در ظاهر چیزی نمی‌گوید، اما در دلش چیزهایی نهفته است. کسانی که بی‌فکر و نادان هستند، در واقع به شکل‌های مختلفی از روی نادانی و جهالت، حرف‌هایی می‌زنند.
معنی خسرو موثر ناید اندر مردگان
هیچگه دیدی که مستی در سبو و ساغر است
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که شخصیت یا تاثیر خسرو بر مردگان تاثیری ندارد و هیچ‌کس در دنیای مردگان نمی‌تواند باعث شور و نشاطی مانند حالتی که شراب در سبو و ساغر ایجاد می‌کند، باشد. به عبارت دیگر، لذت و شادی واقعی در دنیای زندگی و وجود زنده‌هاست و نه در میان مردگان.
یاربم توفیق ده کارم به جانا وقت مرگ
آنچه فرمان خدا و سنت پیغمبر است
هوش مصنوعی: پروردگارا، به من توفیق بده که در زندگی‌ام به درستکاری و عشق عمل کنم و در لحظه‌ی مرگ، تنها آنچه را که مورد رضای تو و پیامبرت است، انجام دهم.

حاشیه ها

1393/09/17 01:12
ناشناس

سطر هفتم: "به حر" نا درست است، بحر درست است

1393/09/17 01:12
ناشناس

در این: والفقار حیدری مفتاح به آب خیبر است
"به آب" نادرست است، "باب" درست است

1395/09/16 19:12
بردیا

بیت یک " بانگ " صحیح است و بیت دوم " بجنبی " بیت چهارده " محرابی "

1395/09/17 15:12
بردیا

بیت هشتم با توجه به واژه " سرو " قافیه " عرعر " می باشد به معنی سرو کوهی در ضمن کلمه " صرصر " در بیت دوم قافیه شده و این کار تکرار قافیه میباشد
تنها به ذکر حاشبه ها اکتفا نکنید و اشکالات را مرتفع نمایید
با تشکر

1402/05/05 20:08
اسیر تهرانی

بیت دوم ظاهرا باید «تا به هر بادی نجنبی پا به دامن کش چو کوه» باشد. یعنی برای این که هر بادی تو را نجنباند مثل کوه ثابت بنشین؛ محکم بنشین. ایراد کاتب است.