گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیده

مرد همه جا سر کار به
شخص معطل خجل وخوار به
بهرهٔ مقصود چو بی رنج نیست
کاهل بیکار به پیکار به
مرد که شبلی نشود گاه کار
زو سگ بازار به مقدار به ...
زان تن کاهل که گل نازکست
خارکش سوخته صد بار به ...
سرعت جاهل که سبک شد به راه
از کسل حامل اسفار به ...
دل که به گل ماند نیامد برون
سنگ گرانست به دیوار به
پیر کمان پشت به عزلت نشست
پور شتابنده به بلغار به ...
وانکه جوانیش زپیری به است
خلوتش از صحبت اغیار به ...
مرغ که در بادیه خون ریز شد
خار و خسش از گل و گلنار به
عشق خوشست ار همه باشد مجاز
لیک ز شهوت ره انکار به
گر نظر صدق به صنع خداست
دیو به چشم از بت فرخار به
مرتبهٔ عشق چو بیچارگی است
فخر بدین مرتبه ناچار به
مسکنت ارهست به پندار و کبر
مسکنت از کبر ز پندار به
دون که بود باد سری درسرش
بر سر او خاک به انبار به
وانکه بود خاک ره از حسن خلق
چون گل کعبه شرف آثار به
سر مکش از گرد ره رهروان
خاک حرم بر سر زوار به
مرد که گردن کشد از حکم پیر
سیلیش از دیو ستمکار به
در حق میشی که رمید از شبان
تربیت گرگ ستمکار به
نفس حرون گربه ریاضت برفت
حبل متین بر سرش انبار به
زن دم اخلاص به طاعت از آنک
زندگیت زین دم ابرار به
خرقهٔ تزویر که پوشد فقیر
دوخته از سوزن پندار به
ابر چه پوشد ضو خورشید را
حلهٔ خورشید ز انوار به
طاعت اگر از پی مال و زر است
کاسه که خاکیست نگونسار به
نزد معاشر که نباشد خسیس
برگ گل از تنگهٔ دینار به ...
از پی ظلم آنکه صبوحی کند
نور نشاطش چو شب تار به ...
شربت نوشی که به ظالم دهند
خون همان ظالم خون‌خوار به
فرض بجای آر و مجو بیش از آنک
حرص کم از طاعت بسیار به
تن چو به خرمای کسان میل کرد
دام شکم دوخته از خار به ...
خواجه که از خون کسان خورد می
از قلم او نی و مزمار به
کی کند اندیشه روز حساب ؟
تذکره آنرا که ز طور مار به
ور عطش فکر نبرد حریف
از چه زمزم خم خمار به
از سرشاخی که خورد آب غیر
خوردن نار ازخورش نار به ...
ابر ببارد چو بگویی ببار
دست سخی زابر گهر بار به
گر تبر هیزم دیگ عطاست
آن تبر از تیشهٔ نجار به ...
دیده که باشد به جفا تیز بین
تیریش انداز که افگار به ...
نفس که در دل گهری از حیاست
بر دو لب بسته صدف وار به
هر سخنی در محل خود نکوست
زمزمه مرغ به گلزار به ...
بر جهلا جهل نکو تر ز پند
درد خر از داروی بیطار به
نام شه انجیر نه این شعر را
کو به بهی از همه اشعار به ...

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرد همه جا سر کار به
شخص معطل خجل وخوار به
هوش مصنوعی: مرد در هر مکان و زمانی که به کار مشغول است، به شخصی که بی‌کار و معطل است، احساس خجالت و حقارت می‌کند.
بهرهٔ مقصود چو بی رنج نیست
کاهل بیکار به پیکار به
هوش مصنوعی: برای دستیابی به هدف، باید تلاش کرد و کار و کوشش کرد. هیچ‌کس نباید صرفاً منتظر بماند تا بدون زحمت چیزی به دست آورد؛ چرا که تلاش و فعالیت لازم است.
مرد که شبلی نشود گاه کار
زو سگ بازار به مقدار به ...
هوش مصنوعی: مردی که در زندگی به مقام و ارزش بالایی نرسد، مانند سگی است که در بازار به مقدار و بی‌اعتبار است.
زان تن کاهل که گل نازکست
خارکش سوخته صد بار به ...
هوش مصنوعی: از آن بدن تنبل که گل نازکی دارد، خارکش بارها سوخته است...
سرعت جاهل که سبک شد به راه
از کسل حامل اسفار به ...
هوش مصنوعی: سرعت فرد نادان وقتی که از حالت بی‌حوصلگی خارج می‌شود، به اندازه حمل‌کننده کتاب‌ها کم‌اهمیت و ناچیز است.
دل که به گل ماند نیامد برون
سنگ گرانست به دیوار به
هوش مصنوعی: دل که به گل ماند، نمی‌تواند خارج شود؛ مانند سنگی است که به دیوار چسبیده و نمی‌تواند حرکت کند.
پیر کمان پشت به عزلت نشست
پور شتابنده به بلغار به ...
هوش مصنوعی: پیرمردی که از دنیا کناره‌گیری کرده، به آرامی نشسته و فرزند جوان و شتابنده‌اش به سوی سرزمین بلغار می‌رود.
وانکه جوانیش زپیری به است
خلوتش از صحبت اغیار به ...
هوش مصنوعی: کسی که جوانی‌اش از پیری بهتر است، تنهایی‌اش از گفتگو با دیگران برتر است...
مرغ که در بادیه خون ریز شد
خار و خسش از گل و گلنار به
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در بیابان دچار آسیب و خونریزی شده، دیگر به گل و گیاهان زیبا توجهی نخواهد داشت و فقط در میان خار و خس به سر می‌برد.
عشق خوشست ار همه باشد مجاز
لیک ز شهوت ره انکار به
هوش مصنوعی: عشق زیباست، حتی اگر در ظاهر فقط یک نمایشی از احساسات باشد، اما اگر به وسیله شهوت و هوس به انکار آن بپردازیم، باید هرگز به حقیقت عشق پی نبریم.
گر نظر صدق به صنع خداست
دیو به چشم از بت فرخار به
هوش مصنوعی: اگر نگاهی حقیقت‌جو به آفرینش خداوند داشته باشی، دیو (بدی) نیز در چشم تو مانند بت زیبا خواهد بود.
مرتبهٔ عشق چو بیچارگی است
فخر بدین مرتبه ناچار به
هوش مصنوعی: عشق مانند رنج و بیچارگی است و در این مرتبه نمی‌توان به خود برتری جویی کرد؛ زیرا در این وضعیت، همه ما ناچار هستیم.
مسکنت ارهست به پندار و کبر
مسکنت از کبر ز پندار به
هوش مصنوعی: اگر فقر ناشی از خیال و خودبزرگ‌بینی باشد، این نوع فقر از خودبزرگ‌بینی و خیال ناشی می‌شود.
دون که بود باد سری درسرش
بر سر او خاک به انبار به
هوش مصنوعی: باد بر سر او می‌وزد و خاکی که در انبار جمع شده، بر سرش می‌ریزد.
وانکه بود خاک ره از حسن خلق
چون گل کعبه شرف آثار به
هوش مصنوعی: هر که به خاطر زیبایی اخلاقش، مانند گل کعبه، ارجمند و با شرافت باشد، باید به او احترام گذاشت.
سر مکش از گرد ره رهروان
خاک حرم بر سر زوار به
هوش مصنوعی: از جادهٔ رهروان دور نشو و سر را به گردن خود نزن، که زوار و زائران در خاک حرم قرار دارند.
مرد که گردن کشد از حکم پیر
سیلیش از دیو ستمکار به
هوش مصنوعی: مردی که به دستورات بزرگتر خود بی‌احترامی کند، نتیجه‌اش ضربه‌ای از دیو ستمگر خواهد بود.
در حق میشی که رمید از شبان
تربیت گرگ ستمکار به
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر میش از شبان بگریزد و دچار گرگ ستمکار شود، نشان می‌دهد که تربیت و سرپرستی خوب در حفظ او تأثیر نداشته است. در واقع، پیام این بیت درباره اهمیت تربیت و مراقبت در مواجهه با خطرات و چالش‌هاست.
نفس حرون گربه ریاضت برفت
حبل متین بر سرش انبار به
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی می‌پردازد که در آن فردی با روح و قوی stamina و تلاش بسیار، به مرحله‌ای از پیشرفت و استقامت رسیده است. او مانند کمر بند محکم، با قدرت و استقامت در زندگی یا در راهی که انتخاب کرده، حرکت می‌کند. این تصویر حاکی از عزم و اراده او در مواجهه با چالش‌ها و دشواری‌هاست.
زن دم اخلاص به طاعت از آنک
زندگیت زین دم ابرار به
هوش مصنوعی: زن به خاطر اخلاص در طاعت، زیرا زندگی‌ات به خاطر این اخلاص از عذاب‌ها دور است و تو در زمره نیکان قرار خواهی گرفت.
خرقهٔ تزویر که پوشد فقیر
دوخته از سوزن پندار به
هوش مصنوعی: هر کس که به ظاهر لباس تزویر و نیرنگ بر تن کند، در واقع از تصورات و خیالات خود دوخته شده است.
ابر چه پوشد ضو خورشید را
حلهٔ خورشید ز انوار به
هوش مصنوعی: ابر چگونه می‌تواند نور خورشید را بپوشاند، وقتی که تابش خورشید خود لباس روشنی از پرتوهایش به همراه دارد؟
طاعت اگر از پی مال و زر است
کاسه که خاکیست نگونسار به
هوش مصنوعی: اگر عبادت و اطاعت تنها به خاطر مال و ثروت باشد، مانند کاسه‌ای است که از خاک ساخته شده و بر روی سرنگون می‌شود.
نزد معاشر که نباشد خسیس
برگ گل از تنگهٔ دینار به ...
هوش مصنوعی: اگر انسان بخواهد با دیگران معاشرت کند، نباید بخیل باشد و باید از زیبایی‌ها و نعمت‌ها لذت ببرد، چرا که مانند گل که در برابر تنگی و کمی پول بی‌معناست، زندگی واقعی نیز تحت تأثیر سکته‌ها و حسادت‌ها قرار نمی‌گیرد.
از پی ظلم آنکه صبوحی کند
نور نشاطش چو شب تار به ...
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال ظلم و ستم برود، حتی اگر سعی کند خوشحال و شاداب به نظر برسد، در واقع نور شادی‌اش همچون تاریکی شب خواهد بود.
شربت نوشی که به ظالم دهند
خون همان ظالم خون‌خوار به
هوش مصنوعی: اگر به شخصی ناعادل و ظالم نوشیدنی بدهند، آن ظالم همچون خون‌خوار، تنها به خود و منافعش فکر خواهد کرد و از آن شربت به نفع خود استفاده خواهد کرد.
فرض بجای آر و مجو بیش از آنک
حرص کم از طاعت بسیار به
هوش مصنوعی: باید کاری را که می‌کنی با نیت درست انجام بدهی و بیش از حد به دنبال کسب پاداش و خواسته‌های شخصی نباشی. بهتر است از انجام کارهای نیک لذت ببری و حرص نداشته باشی.
تن چو به خرمای کسان میل کرد
دام شکم دوخته از خار به ...
هوش مصنوعی: وقتی که تن انسان به خوشی‌ها و لذت‌ها گرایش پیدا می‌کند، در واقع بایستی به خاطر محدودیت‌ها و مشکلاتی که در زندگی وجود دارد، خود را کنترل کند و از آنها دوری کند. انسان باید در انتخاب‌هایش دقت کند و با احتیاط عمل کند، چرا که گاهی لذت‌های زودگذر می‌توانند موجب دشواری‌ها و دردسرهایی شوند.
خواجه که از خون کسان خورد می
از قلم او نی و مزمار به
هوش مصنوعی: شخصی که از خون دیگران بهره‌مند می‌شود، نمی‌تواند به خوبی بنویسد یا هنر را به درستی بیان کند.
کی کند اندیشه روز حساب ؟
تذکره آنرا که ز طور مار به
هوش مصنوعی: کیست که به فکر روز حساب باشد؟ یادآور کسی که از کوه طور به سوی او در آمده است.
ور عطش فکر نبرد حریف
از چه زمزم خم خمار به
هوش مصنوعی: اگر تشنگی فکر، حریف را به مبارزه می‌کشاند، پس چرا باید از شراب خم خمار سیراب شود؟
از سرشاخی که خورد آب غیر
خوردن نار ازخورش نار به ...
هوش مصنوعی: از شاخه‌ای که به آب دیگر رسانده شده، به درخت نار می‌رسد و این نشان‌دهنده تأثیرات محیطی و وصل شدن به منابع مختلف است.
ابر ببارد چو بگویی ببار
دست سخی زابر گهر بار به
هوش مصنوعی: عندما ابر ببارد، بخواهی بارش را آغاز کند، در این صورت، دست بخشنده‌ای همواره پر از گوهر و نعمت خواهد بود.
گر تبر هیزم دیگ عطاست
آن تبر از تیشهٔ نجار به ...
هوش مصنوعی: اگر تبر هیزم‌چین برای دیگ عطا باشد، آن تبر از چوب تیشهٔ نجار ساخته شده است...
دیده که باشد به جفا تیز بین
تیریش انداز که افگار به ...
هوش مصنوعی: چشمی که به بدی‌ها نگران و تیزبین است، مانند تیر است که می‌تواند به دردسر بیافتد و دیگران را ناراحت کند.
نفس که در دل گهری از حیاست
بر دو لب بسته صدف وار به
هوش مصنوعی: نفس که در قلب انسان گنجی از حیات و زندگی وجود دارد، همچون لبی که درون صدف بسته شده است، خاموش و پنهان است.
هر سخنی در محل خود نکوست
زمزمه مرغ به گلزار به ...
هوش مصنوعی: هر سخنی باید در جایی مناسب و به موقع بیان شود، مانند آواز پرنده‌ای که در گلزار به زیبایی می‌خواند.
بر جهلا جهل نکو تر ز پند
درد خر از داروی بیطار به
هوش مصنوعی: جهل و نادانی برای افراد بی‌خود بهتر از نصیحت‌های دردناک است، مثل اینکه خر از داروی دامپزشک بهره‌مند نشود.
نام شه انجیر نه این شعر را
کو به بهی از همه اشعار به ...
هوش مصنوعی: این شعر درباره‌ی زیبایی و ارزش ویژه‌ی یک اثر ادبی صحبت می‌کند. شاعر به این نکته اشاره دارد که نام و شهرت یک اثر، نشان‌دهنده‌ی کیفیت و زیبایی آن نیست. بلکه این اثر، به خاطر ویژگی‌های خاصش از تمامی آثار دیگر برتری دارد.

حاشیه ها

1392/12/25 15:02
iیاسر عباس غازی

موضوع این قصیده مواعظ است و در کلیات امیر خسزو دهلوی {تصحیح}سعید نفیسی بر صفحه 592 آمده است

1395/09/16 19:12
بردیا

بیت هفده " گردن کشد " درست است

1395/09/17 21:12
بردیا

بیت بیست و سوم قافیه " نگونسار " است که به اشتباه " نگونساز " نوشته شده است

1395/09/17 21:12
بردیا

بیت 26 مصرع دوم ظالم درست است