گنجور

شمارهٔ ۷۴

موریئی کان علا دین سازد
گر کشد رود باشد امر محال
چاره آن ز پیر بنایی
رفت شرمنده و بکرد سوال
پیر گفتا منت دهم تعلیم
گر نگیرد طبیعت تو ملال
گفت موری همه کس را
بی گلو کار کرده ام همه سال

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موریئی کان علا دین سازد
گر کشد رود باشد امر محال
هوش مصنوعی: اگر موری، که موجودی کوچک و ضعیف است، بتواند به خاطر ایمان و اعتقادی که دارد، رودخانه‌ای را به حرکت درآورد، این امر ممکن است.
چاره آن ز پیر بنایی
رفت شرمنده و بکرد سوال
هوش مصنوعی: یک نفر از معمار پیر و باتجربه کمک خواست و در حالی که شرمنده بود، سوالش را مطرح کرد.
پیر گفتا منت دهم تعلیم
گر نگیرد طبیعت تو ملال
هوش مصنوعی: پیر می‌گوید که من برای تو نعمت و فایده‌ای می‌بینم، اما اگر فطرت و ماهیت تو تغییر نکند و یادگیری را نپذیرد، هیچ پیشرفتی نخواهی کرد و دچار غم و یأس خواهی شد.
گفت موری همه کس را
بی گلو کار کرده ام همه سال
هوش مصنوعی: موری گفته است که من بدون گلو، سال‌هاست که هر کاری را انجام داده‌ام و بر همه آشکار شده است.