گنجور

شمارهٔ ۷۰

ای زه نم کلک شکر بار تو
تازه و تر باغ سخن را نهال
تا شده روشن ز تو آب سخن
سرد شده بر دا مردم زلال
دیده خط شعر و تو گشته سرخ
جدول دیوان من انفعال
گر بهدادیان موظف ز فقر
می نرسد دست تو چون پارسا
تخفه ام اشعار مخیل فرست
از تو چو قانع شده ام با خیال
همت تو گرچه نیارد فرو
سر بمقام من شوریده حال
هست امیدم که رساند ترا
پیر مکمل بمقام کمال

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زه نم کلک شکر بار تو
تازه و تر باغ سخن را نهال
هوش مصنوعی: ای تو که با قلم شیرین خود شگفتی‌ها می‌آفرینی، مانند درختی تازه و لطیف، باغ سخن را سرشار از زیبایی کرده‌ای.
تا شده روشن ز تو آب سخن
سرد شده بر دا مردم زلال
هوش مصنوعی: وقتی سخن تو روشن و واضح می‌شود، دیگر شایسته نیست که مردم با گفتار بی‌فایده و سردشان ملالت ایجاد کنند.
دیده خط شعر و تو گشته سرخ
جدول دیوان من انفعال
هوش مصنوعی: چشمانم به خط شعرت خیره شده و مانند جدول دیوان من رنگش سرخ شده است.
گر بهدادیان موظف ز فقر
می نرسد دست تو چون پارسا
هوش مصنوعی: اگر به فقیران کمک نرسانی، دست تو مانند دست پارسایان نخواهد بود.
تخفه ام اشعار مخیل فرست
از تو چو قانع شده ام با خیال
هوش مصنوعی: من به خیال پردازی‌های تو معتاد شده‌ام و دیگر نیازی به شعرهای تخیلی و زیبا از تو ندارم. تمام خواسته‌ام را در خیال تو پیدا کرده‌ام.
همت تو گرچه نیارد فرو
سر بمقام من شوریده حال
هوش مصنوعی: اگرچه تلاش تو نتواند مرا از جایگاه خود پایین بیاورد، اما من همچنان در حالتی دیوانه‌وار به دنبال هدف‌هایم هستم.
هست امیدم که رساند ترا
پیر مکمل بمقام کمال
هوش مصنوعی: امیدوارم که پیر کامل، تو را به جایگاه کمال برساند.