شمارهٔ ۶۵
به سمع شیخ محمد ایا صبا برسان
که باد پیرهن صبر ما ز دست تو چاک
درین جهان که بود رنج و راحتش گذران
نه دوستی است که باشی تو شاد و ما غمناک
کسی که او پی دنیا ز دست داد دلی
فروخت دامن دنیا به کمترین خاشاک
گذشت مدت شش ماه و قرب سالی شد
که تحفهای فرستادم از عقیده پاک
بدان امید که تشریف بنده بفرستی
ز بندگان خود و از کسی نداری باک
شنیدهام که هنوزت نیامدست به دست
غلامکی که سبکروح باشد و چالاک
مرا غلام به ایام زندگی باید
نه آنکه بعد وفاتم بود مجاور خاک
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سمع شیخ محمد ایا صبا برسان
که باد پیرهن صبر ما ز دست تو چاک
هوش مصنوعی: به شیخ محمد بگو که باد، لباس صبر ما را از دست تو پاره کرد.
درین جهان که بود رنج و راحتش گذران
نه دوستی است که باشی تو شاد و ما غمناک
هوش مصنوعی: در این دنیا که در آن سختیها و خوشیها مدام در حال تغییرند، هیچ دوستی وجود ندارد که تو شاد باشی و من غمگین.
کسی که او پی دنیا ز دست داد دلی
فروخت دامن دنیا به کمترین خاشاک
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال مادیات و دنیای فانی است، در واقع احساسات و آرزوهای خود را به بهای ناچیزی میفروشد.
گذشت مدت شش ماه و قرب سالی شد
که تحفهای فرستادم از عقیده پاک
هوش مصنوعی: ۶ ماه گذشته و نزدیک به یک سال شده است که هدیهای از دل پاک به شما فرستادهام.
بدان امید که تشریف بنده بفرستی
ز بندگان خود و از کسی نداری باک
هوش مصنوعی: بدان که امیدوارم با لطف خود، بندهات را بیخبر از دیگران به جایگاه رفیع برسانی و نگران کسی هم نباشی.
شنیدهام که هنوزت نیامدست به دست
غلامکی که سبکروح باشد و چالاک
هوش مصنوعی: گفتهاند که هنوز کسی که بتواند به تو خدمت کند و در عین حال سبکروح و چالاک باشد، به دستت نرسیده است.
مرا غلام به ایام زندگی باید
نه آنکه بعد وفاتم بود مجاور خاک
هوش مصنوعی: من باید در زندگیام خدمتگزار داشته باشم، نه اینکه بعد از مرگم کنار خاک به یادم بیفتند.