شمارهٔ ۴۳
دوش مهمان لب جانان شدم
عذر گفت و منتم بر جان نهاد
کامشبم چیزی چنان در خورد نیست
تا توان پیش چنین مهمان نهاد
گفتم آن نقل دهان بس نیست گفت
هیچ پیش مهمان نتوان نهاد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش مهمان لب جانان شدم
عذر گفت و منتم بر جان نهاد
هوش مصنوعی: دیشب به مهمانی محبوبم رفتم، اما او از من عذرخواهی کرد و من هم از آنچه که برایش انجام داده بودم، قدردانی کردم.
کامشبم چیزی چنان در خورد نیست
تا توان پیش چنین مهمان نهاد
هوش مصنوعی: امشب چیزی در خوراک ندارم که بتوانم در برابر مهمان چنین بزرگی قرار دهم.
گفتم آن نقل دهان بس نیست گفت
هیچ پیش مهمان نتوان نهاد
هوش مصنوعی: گفتم این صحبت فقط به حرف نیست و کافی نیست، او گفت که هیچ چیزی را نمیتوان در برابر مهمان قرار داد.