شمارهٔ ۴
ز بنده خسرو فخار اجازتی میخواست
که در غزل ببرم نام آن دلارا را
رقیب گفت زنم مشت و بشکنم زنخش
مزن به جان تو گفتم چنین زنخها را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بنده خسرو فخار اجازتی میخواست
که در غزل ببرم نام آن دلارا را
هوش مصنوعی: من از بندهی شاه میخواستم اجازهای بگیرم تا نام آن معشوق زیبا را در شعرم بیاورم.
رقیب گفت زنم مشت و بشکنم زنخش
مزن به جان تو گفتم چنین زنخها را
هوش مصنوعی: رقیب به من گفت که اگر مشت بزنم و آسیب برسانم، به جان تو نزن. من در پاسخ گفتم که این نوع پایین آوردن به خودم را نمیپذیرم.