گنجور

شمارهٔ ۳۳

چوحاجی احمد کل از در شیخ
جدا افتاد زو افغان برآمد
روان بر منظر آن حاجی نی زن
طربناک و خوش و خندان برآمد
چو تابستان رسید و شد هوا گرم
کدو افتاد و بادمجان برآمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چوحاجی احمد کل از در شیخ
جدا افتاد زو افغان برآمد
هوش مصنوعی: زمانی که حاجی احمد به خاطر مسائلی از شیخ جدا شد، صدای افغان از دلش برخاست.
روان بر منظر آن حاجی نی زن
طربناک و خوش و خندان برآمد
هوش مصنوعی: روح من در دیدن آن زن خوش‌چهره و شاداب که در کنار حاجی است، شاد می‌شود و بر سر شوق می‌آید.
چو تابستان رسید و شد هوا گرم
کدو افتاد و بادمجان برآمد
هوش مصنوعی: وقتی که تابستان فرا رسید و هوا گرم شد، کدوها از درختان افتادند و بادمجان‌ها رشد کردند.