شمارهٔ ۹۹۵
به باران کهن یاری نکردی
جفا کردی وفاداری نکردی
خورم گفتی غم تو تو بزی شاد
مرا غم کشت و غمخواری نکردی
دلم پیوسته میداری بر آتش
بمن زین بیش دلداری نکردی
دلا از ناله بلبل وصل گل یافت
چرا زاری بدین زاری نکردی
بچشم گرچه ماند از ظلم وخون ریز
که زیر طاق زنگاری نکردی
کسی در حال صحت خون کند کم
تو خود در عین بیماری نکردی
کمال آن چشم شوخ از خود میازار
چو هرگز مردم آزاری نکردی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به باران کهن یاری نکردی
جفا کردی وفاداری نکردی
هوش مصنوعی: باران قدیمی را یاری نکردی و به او ظلم کردی، در حالی که میتوانستی وفادار بمانی.
خورم گفتی غم تو تو بزی شاد
مرا غم کشت و غمخواری نکردی
هوش مصنوعی: خورشید به من گفت که غصهات را فراموش کن و شاد زندگی کن، اما غم مرا کشت و تو هیچ حمایتی از من نکردی.
دلم پیوسته میداری بر آتش
بمن زین بیش دلداری نکردی
هوش مصنوعی: دل من همواره به خاطر تو در آتش است و تو بیشتر از این به من دلداری نکردی.
دلا از ناله بلبل وصل گل یافت
چرا زاری بدین زاری نکردی
هوش مصنوعی: دل عزیز، چرا از آن زمانی که بلبل با نالههایش به وصل گل دست یافت، تو اینقدر غمگین و نالان هستی؟ چرا این همه زاری میکنی؟
بچشم گرچه ماند از ظلم وخون ریز
که زیر طاق زنگاری نکردی
هوش مصنوعی: اگرچه از ظلم و خونریزی چیزی باقی نمانده، اما تو هرگز زیر این طاق زنگار زده آتش نداشتهای.
کسی در حال صحت خون کند کم
تو خود در عین بیماری نکردی
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خوبی و سلامت زندگی میکند و برای دیگران بدی میکند، حال آنکه تو با وجود بیماری و مشکل، بدی نمیکنی.
کمال آن چشم شوخ از خود میازار
چو هرگز مردم آزاری نکردی
هوش مصنوعی: به وظیفه خود دلخور نشو، زیرا تو هیچگاه به کسی آزار نرساندهای.