شمارهٔ ۹۹۴
به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی
دلم ز رشک بسوزی مرا کباب دهی
سؤال بوس چه سود از توام که معلوم است
مرا ز جنبش آن لب که نی جواب دهی
شب فراق در آن آستان دو چشم مرا
چه جای خواب اگر نیز جای خواب دهی
به حسرت قدش از گریه ام چمن شد غرق
تو سرو را دگر ای باغبان چه آب دهی
کشد دلم چو کبوتر فغان ز سختی دام
چو باز طره مشکین ز ناز تاب دهی
به چشم و غمزه مفرما که مست را بزنید
به یک دو مست چه نسبت که احتساب دهی
کمال شحنه عشق از دل تو دانش خواست
چگونه باج نفس از دل خراب دهی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی
دلم ز رشک بسوزی مرا کباب دهی
هوش مصنوعی: اگر به جشنی بروی که با نوشیدن شراب شاداب است، دل من از حسادت میسوزد و تو مرا هم از آن لذّت بینصیب نگذاری.
سؤال بوس چه سود از توام که معلوم است
مرا ز جنبش آن لب که نی جواب دهی
هوش مصنوعی: از تو هیچ فایدهای نمیبرم که میدانم از حرکت لبت هیچ پاسخی نخواهم گرفت.
شب فراق در آن آستان دو چشم مرا
چه جای خواب اگر نیز جای خواب دهی
هوش مصنوعی: در شب جدایی، در برابر چشمانت، جایی برای خواب نیست؛ حتی اگر جایی برای خواب به من بدهی.
به حسرت قدش از گریه ام چمن شد غرق
تو سرو را دگر ای باغبان چه آب دهی
هوش مصنوعی: تنهایی و غمی که به خاطر قد و قامت محبوب به دل دارم، باعث شده چمن زار از اشکهای من غرق شود. اکنون ای باغبان، چه آبی میخواهی به سرو برسانی؟
کشد دلم چو کبوتر فغان ز سختی دام
چو باز طره مشکین ز ناز تاب دهی
هوش مصنوعی: دل من چون کبوتر از شدت درد فریاد میزند، همانطور که جغد به سختی در دام میافتد. تو با ناز و زیباییات مانند تار موی مشکی، مرا تاب میدهی.
به چشم و غمزه مفرما که مست را بزنید
به یک دو مست چه نسبت که احتساب دهی
هوش مصنوعی: چشم و نظر خود را نگاه دار و با ابرو و ناز خود مستی کسی را برانگیز، چون در یکی دو نوشى چیزی نیست که حسابش را بخواهی بکنی.
کمال شحنه عشق از دل تو دانش خواست
چگونه باج نفس از دل خراب دهی
هوش مصنوعی: عشق به کمال خود از دل تو پرسید که چگونه میتوانی هزینه نفس خود را از دل بینظم و آشفتهت بپردازی.