گنجور

شمارهٔ ۹۹۳

به کوی عشق باشی شیرمردی
اگر باشد به رویت گرد دردی
بروی مرد باشد گرد این درد
نخواندی این مثل گردی و مردی
خیالت گر نبودی مونس جان
دل بی‌کس تن تنها چه کردی؟
غذای عاشق مفلس غم آمد
اگر غم نیستی مسکین چه خوردی؟
دورنگی نیست ما را با تو الأ
همین بخت سیاه و روی زردی
درخت گل ندارد تاب سرما
نیارم زد برآن در آه سردی
کمال آن‌ها که فکر بکر دارند
قزون از صد غزل خوانند فردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به کوی عشق باشی شیرمردی
اگر باشد به رویت گرد دردی
هوش مصنوعی: اگر به کوی عشق بروی و در آنجا مردی شجاع باشی، دردهای زندگی به تو نمی‌رسند و از تو دور خواهند بود.
بروی مرد باشد گرد این درد
نخواندی این مثل گردی و مردی
هوش مصنوعی: اگر بر تو درد و رنجی بیفتد، باید مانند گردی بر آن بگذری و به صبر و تحمل مردانه خود ادامه دهی.
خیالت گر نبودی مونس جان
دل بی‌کس تن تنها چه کردی؟
هوش مصنوعی: اگر خیال تو نبود، مونس روح و دل بی‌کس من، تن تنها چه می‌کرد؟
غذای عاشق مفلس غم آمد
اگر غم نیستی مسکین چه خوردی؟
هوش مصنوعی: اگر عاشق و بی‌پول تنها غم را داشته باشد، وقتی غمی وجود ندارد، این مسکین چه چیزی برای خوردن دارد؟
دورنگی نیست ما را با تو الأ
همین بخت سیاه و روی زردی
هوش مصنوعی: ما با تو دو رنگ نیستیم، فقط سرنوشت بدی داریم و چهره‌ای زرد.
درخت گل ندارد تاب سرما
نیارم زد برآن در آه سردی
هوش مصنوعی: درختی که گل ندارد، نمی‌تواند سرمای زمستان را تحمل کند. به همین دلیل نمی‌توانم به آن درخت، سرمای شدید را تحمیل کنم.
کمال آن‌ها که فکر بکر دارند
قزون از صد غزل خوانند فردی
هوش مصنوعی: افراد با فکر و اندیشه ناب و خلاق می‌توانند از میان صد غزل، تنها یک غزل را به بهترین شکل بخوانند و آن را به کمال برسانند.