گنجور

شمارهٔ ۹۷۰

ای درد درون جان چه باشی
ای سوز درون نهان چه باشی
ای خون دل از زمین چه جویی
ای ناله بر آسمان چه باشی
ای اشک روان برون شو از چشم
در خانه مردمان چه باشی
ای بی تو تنم ننی ز جان دور
دور از من ناتوان چه باشی
ای ساکن کوی ماهرویان
در منزل نا امان چه باشی
ای آنکه ز پیش راندیم دی
امروز دگر بر آن چه باشی
ای شوخ کمال سوخت بیتو
زین سوخته بر کران چه باشی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درد درون جان چه باشی
ای سوز درون نهان چه باشی
هوش مصنوعی: ای درد پنهانی که در جانم وجود داری، ای سوزی که در عمق وجودم نهفته‌ای، تو چه نوع احساسی هستی؟
ای خون دل از زمین چه جویی
ای ناله بر آسمان چه باشی
هوش مصنوعی: تنها ناله‌ها و دردهای دل را در زمین جستجو نکن، بلکه آن را در آسمان نیز فریاد بزن.
ای اشک روان برون شو از چشم
در خانه مردمان چه باشی
هوش مصنوعی: ای اشک، از چشمانت خارج شو و در خانه مردم نمان، چه جای تو این‌جا نیست.
ای بی تو تنم ننی ز جان دور
دور از من ناتوان چه باشی
هوش مصنوعی: ای بی تو، بدنم از جان جداست و دوری تو به من ضعف و ناتوانی می‌دهد.
ای ساکن کوی ماهرویان
در منزل نا امان چه باشی
هوش مصنوعی: ای کسی که در محله‌ی زیبارویان زندگی می‌کنی، در این مکان ناامن چه احساسی داری؟
ای آنکه ز پیش راندیم دی
امروز دگر بر آن چه باشی
هوش مصنوعی: ای کسی که ما امروز تو را از پیش خود دور کردیم، حالا چه جایگاهی خواهی داشت؟
ای شوخ کمال سوخت بیتو
زین سوخته بر کران چه باشی
هوش مصنوعی: ای بازیگوش، وقتی که به کمال می‌رسی، آن‌قدر احساس سوز و گداز در دل داری که نمی‌دانی از آن چه باید بسازی.