گنجور

شمارهٔ ۹۶۶

ای آفتاب روی تو در اوج دلبری
پروانه چراغ رخت شمع خاوری
سودای زلف تست که روزم سیاه کرد
تا خود به حسن رونق خورشید می بری
زاف است آنکه حلقه زند گرد آفتاب
با مشک می دمد ز بناگوش مشتری
بالای دل فریب تو گویم به راستی
سرویست گلعذار به بستان دلبری
دیباچه صحیفة حسن و لطافت است
بر صفحه جمال نر آن خط عنبری
روشن شود مراد دل من هر آینه
آن دم که روی خویش در آئینه بنگری
جائت چگونه خوانم جانم فدای نست
عمرت چگونه گویم کز عمر خوشتری
اشکم به آب دیده گواهی می دهد
خونی که ریخت جادوی چشمت به ساحری
سوی کمال مرحمتی کن به وصل خویش
کز حد گذشت جور و جفا و ستمگری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آفتاب روی تو در اوج دلبری
پروانه چراغ رخت شمع خاوری
هوش مصنوعی: ای خورشید زیبایت در اوج جذابیت، پروانه‌ای هستم که به نور چهره‌ات می‌نگرم و مانند شمعی به روشنی تو شوق و شعف دارم.
سودای زلف تست که روزم سیاه کرد
تا خود به حسن رونق خورشید می بری
هوش مصنوعی: عشق به موهای تو، روزگارم را سیاه کرده است، تا آنکه خودت با زیبایی‌ات، مانند خورشید، مرا روشن کنی.
زاف است آنکه حلقه زند گرد آفتاب
با مشک می دمد ز بناگوش مشتری
هوش مصنوعی: آن کسی که با مشک به دمدن گرد آفتاب می‌پردازد، در حقیقت زیر بار زحمت و مشقت است. در اینجا اشاره به قدرت و عظمت آفتاب و فضایل آن دارد، و نشان می‌دهد که این فرد تلاش می‌کند تا به مرتبه‌ای برسد که شایسته‌ی توجه و احترام باشد.
بالای دل فریب تو گویم به راستی
سرویست گلعذار به بستان دلبری
هوش مصنوعی: در دل من، به طور واقعی، تو مانند یک سرو زیبا و جذاب در باغ عشق به نظر می‌رسی.
دیباچه صحیفة حسن و لطافت است
بر صفحه جمال نر آن خط عنبری
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این متن، به زیبایی و ظرافت یک اثر ادبی یا طبیعی اشاره شده است. تصویر زیبایی از خطوطی که در میان نرمی و لطافت بر روی چهره‌ای زیبا به نمایش درآمده، به شکل دلنشینی توصیف شده است. در واقع، این جمله به شیوایی و جذابیت چیزی که توصیف می‌شود، تأکید دارد و بیانگر احساسات مثبت و زیبایی شناسی است.
روشن شود مراد دل من هر آینه
آن دم که روی خویش در آئینه بنگری
هوش مصنوعی: دل من در هر لحظه به روشنی می‌رسد زمانی که چهره‌ات را در آینه نگاه کنی.
جائت چگونه خوانم جانم فدای نست
عمرت چگونه گویم کز عمر خوشتری
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم به تو بگویم که جانم فدای توست؟ و چطور می‌توانم بگویم که عمرم از عمر تو بهتری است؟
اشکم به آب دیده گواهی می دهد
خونی که ریخت جادوی چشمت به ساحری
هوش مصنوعی: اشک من نشان می‌دهد که چشمان تو چگونه مرا تحت تاثیر قرار داده و به حال و روزم افسوس می‌زنند. این هم به خاطر قدرت جادویی نگاه توست که قلبم را تسخیر کرده است.
سوی کمال مرحمتی کن به وصل خویش
کز حد گذشت جور و جفا و ستمگری
هوش مصنوعی: به سوی کمال و پایان خودش رحمت و لطفی کن و مرا به وصال خویش برسان، چون دیگر تحمل بدی‌ها و ظلم‌ها را ندارم.