شمارهٔ ۹۶۲
آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی
در پیش و پس ز جانها با او روان سپاهی
میداد داد خوبی می کرد نیز بیداد
از هر طرف برآمد فریاد داد خواهی
تا لاله داغ بر دله هم گل فتاده در گل
این زد به جامه چاکی وآن بر زمین کلاهی
می کرد باز گیسو میشد از آن مشوش
می کرد باره گونی در حال ما نگاهی
این سوز سینه تاکی آه از دلی که از وی
کاریم بر نیامد جز ناله و آهی
داری از آن دو ساعد پرسیم استین ها
از دلبران که دارد زین دسته دستگاهی
در دعویی که پیکان گوئیم حق سینه است
از تیر تو ندارد دل راستر گواهی
از بس که کشت چشمت مردم بمانم ما
پوشیده هر پکیه بین در خانه ها سیاهی
گوید کمال فی الفوز صد شعر تر به یک شب
لیکن بوصف رویت هریک غزل بماهی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی
در پیش و پس ز جانها با او روان سپاهی
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا مانند یک شاه در حال حرکت بود و در اطرافش سربازانی از جانها در حال حرکت بودند.
میداد داد خوبی می کرد نیز بیداد
از هر طرف برآمد فریاد داد خواهی
هوش مصنوعی: داد و انصاف در جامعه برقرار بود، اما ناگهان ظلم و بیعدالتی از هر سو سر بلند کرد و مردم به فریاد دادخواهی و کمک خواستن بلند شدند.
تا لاله داغ بر دله هم گل فتاده در گل
این زد به جامه چاکی وآن بر زمین کلاهی
هوش مصنوعی: با وجود دلی که داغ و غم دارد، گلهایی نیز در دل زمین روییدهاند. یکی از این گلها در لباسش چاکی دارد و دیگری کلاهی بر زمین افتاده است.
می کرد باز گیسو میشد از آن مشوش
می کرد باره گونی در حال ما نگاهی
هوش مصنوعی: او دوباره گیسوانش را به هم میریزد و این کار باعث میشود که حال و هوای ما زیر و رو شود. نگاهی به وضعیت ما میاندازد که بسیار گیجکننده است.
این سوز سینه تاکی آه از دلی که از وی
کاریم بر نیامد جز ناله و آهی
هوش مصنوعی: این ناراحتی درونیم تا کی ادامه خواهد داشت؟ آه از دلی که از آن هر چه خواستم به دست نیاوردم جز ناله و افسوس.
داری از آن دو ساعد پرسیم استین ها
از دلبران که دارد زین دسته دستگاهی
هوش مصنوعی: شما از دو بازو میپرسید که آستینها از محبوبان چه خبر دارند، چون آنها از این گروه زیباییها یک ساز و کار خاص دارند.
در دعویی که پیکان گوئیم حق سینه است
از تیر تو ندارد دل راستر گواهی
هوش مصنوعی: در مسألهای که میگوییم پیکان به سمت حق نشانه میرود، قلب واقعی از تیر تو نمیتواند گواهی دهد.
از بس که کشت چشمت مردم بمانم ما
پوشیده هر پکیه بین در خانه ها سیاهی
هوش مصنوعی: چشمهای تو آنقدر دلرباست که وقتی به آنها نگاه میکنم، احساس میکنم گویی در دنیایی تاریک و غمگین محبوس شدهام. هر جا که بروم، سایه این احساس مرا دنبال میکند.
گوید کمال فی الفوز صد شعر تر به یک شب
لیکن بوصف رویت هریک غزل بماهی
هوش مصنوعی: میگوید که برای رسیدن به کمال و موفقیت، حتی اگر صد شعر در یک شب بگویید، باز هم هیچ چیز به اندازه وصف چهرهات ارزش ندارد و هر غزل به اندازه زیبایی تو خاص و بایسته است.

کمال خجندی