گنجور

شمارهٔ ۹۵

بازآ که در فراق تو جانم صبور نیست
بازآ که بی حضور تو دل را حضور نیست
چشمم کز آفتاب رخت نور می گرفت
پر شد چنان ز خون که در او جای نور نیست
بیمار درد عشق تو نزدیک حالتی ست
یکبار اگر بپرسی اش از کار دور نیست
ما را هوای کوی تو و شوق روی تست
فکر نعیم و جنت و سودای حور نیست
آنکس که ذوق دردی درد نو بافته ست
جویای جوی شیر و شراب طهور نیست
گر دیگران از دوست توانند صبر کرد
باری کمال یکدم از ایشان صبور نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازآ که در فراق تو جانم صبور نیست
بازآ که بی حضور تو دل را حضور نیست
هوش مصنوعی: برگرد، زیرا که در دوری تو، دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. برگرد، چرا که بدون حضور تو، دل هیچ آرامش و حضوری ندارد.
چشمم کز آفتاب رخت نور می گرفت
پر شد چنان ز خون که در او جای نور نیست
هوش مصنوعی: چشمانم که از نور خورشید روشن بود، حالا آن‌قدر پر از خون شده که دیگر جایی برای نور ندارد.
بیمار درد عشق تو نزدیک حالتی ست
یکبار اگر بپرسی اش از کار دور نیست
هوش مصنوعی: عشق تو برای بیمار، حالتی خاص و نزدیک است; اگر یک بار از او درباره‌اش بپرسی، دور از واقعیت نیست و به راحتی می‌تواند بگوید.
ما را هوای کوی تو و شوق روی تست
فکر نعیم و جنت و سودای حور نیست
هوش مصنوعی: ما تنها به یاد تو هستیم و آرزوی دیدار روی تو را داریم و به بهشت و نعمت‌ها و زیبایی‌های حوریان فکر نمی‌کنیم.
آنکس که ذوق دردی درد نو بافته ست
جویای جوی شیر و شراب طهور نیست
هوش مصنوعی: کسی که به احساسات عمیق و جدید آشنا شده، نیازی به جستجوی لذت‌های مادی و دنیوی مثل شیر و شراب پاک ندارد.
گر دیگران از دوست توانند صبر کرد
باری کمال یکدم از ایشان صبور نیست
هوش مصنوعی: اگر دیگران می‌توانند از دوستشان صبر کنند، اما کمال یک لحظه از آن‌ها صبر نمی‌کند.