گنجور

شمارهٔ ۹۴

با چشم من این اشک روان را چه فتادست
با جان من این سوز نهان را چه فتادست
گر خون رود از دل که کبابست عجب نیست
این دیده خونابه چکان را چه فتادست
اگر تن به تب هجر به پا بسته چو شمع است
با سوختن این رشته جان را چه فتادست
از پای گر افتم من دور از تو به راهم
آن گیسوی در پای کشان را چه فتادست
چشم از هوس دیدنت افتاده برونست
با روی تو چشم نگران را چه فتادست
دی راند مگس از من بی طاقت و می گفت
گرد پشه این مگان را چه فتادست
در جان کمال آمد و افکند صد آشوب
یارب به من آن شوخ جهان را چه فتادست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با چشم من این اشک روان را چه فتادست
با جان من این سوز نهان را چه فتادست
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک شده و نمی‌دانم چه بر سرم آمده. درونم احساس سوز و درد عمیقی دارم که نمی‌دانم چه بر من گذشته است.
گر خون رود از دل که کبابست عجب نیست
این دیده خونابه چکان را چه فتادست
هوش مصنوعی: اگر از دل انسان خون برود، جای تعجب نیست که این چشم‌ها به شدت اشک می‌ریزند و دچار درد و رنج شده‌اند.
اگر تن به تب هجر به پا بسته چو شمع است
با سوختن این رشته جان را چه فتادست
هوش مصنوعی: اگر بدن به عشق و دوری از محبوب به شدت دچار درد و رنج باشد، مانند شمعی که در حال سوختن است، آیا با این سوختن، جانش چه آسیبی خواهد دید؟
از پای گر افتم من دور از تو به راهم
آن گیسوی در پای کشان را چه فتادست
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر دوری از تو به زمین بیفتم، آن گیسوی بلند که به پای کشیده شده است، چه بر سرش آمده است؟
چشم از هوس دیدنت افتاده برونست
با روی تو چشم نگران را چه فتادست
هوش مصنوعی: چشمم که در انتظار دیدن تو بود، اکنون از آرزوها آزاد شده است. حالا با دیدن روی تو، چشم نگران من چه شده است؟
دی راند مگس از من بی طاقت و می گفت
گرد پشه این مگان را چه فتادست
هوش مصنوعی: دیروز مگسی بی‌تاب از من دور شد و گفت چرا این گروه پشه‌ها چنین در حالتی هستند.
در جان کمال آمد و افکند صد آشوب
یارب به من آن شوخ جهان را چه فتادست
هوش مصنوعی: در دل من کمال و زیبایی رخ نموده و آشفتگی زیادی ایجاد کرده است. ای خدا، چه بر سر این شاداب دنیا آمده است؟