گنجور

شمارهٔ ۹۴۸

گر سر طلبی بر درت آریم به دیده
چون اشک همه جانب کوی تو دیده
بگشای به ابروی سیه چشم که بینی
از بارب ما دود به محراب رسیده
زاهد چه عجب بی لبش ار کام تو تلخست
کامیست ز حلوای محبت نچشیده
در صحبت صاحب نظران بار ندارد
صاحب هوس بار ملامت نکشیده
دیدی رخ یوسف ز چه بر حرف زلیخا
انگشت نه دم بدم ای دست بریده
تو گوش نهادستی و ما دیده به دیدار
از دیده بسی فرق بود تا بشنیده
با دیده تو سود کمال آن کف پا را
چندانکه شدش رو به کف پای تو دیده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر سر طلبی بر درت آریم به دیده
چون اشک همه جانب کوی تو دیده
هوش مصنوعی: اگر در پی خواسته‌ای به درگاه تو بیاییم، به گونه‌ای که چشم‌هایمان همچون اشک باشد، همه جا را به خاطر تو خواهیم نگریست.
بگشای به ابروی سیه چشم که بینی
از بارب ما دود به محراب رسیده
هوش مصنوعی: چشم سیاهت را باز کن تا ببینی که از دلم چه بخار و غلیانی به سوی محراب می‌رسد.
زاهد چه عجب بی لبش ار کام تو تلخست
کامیست ز حلوای محبت نچشیده
هوش مصنوعی: عجب است که زاهد، بی‌آنکه طعم عشق را چشیده باشد، از تلخی کام تو شکایت کند. افرادی که از لذت‌های عمیق و واقعی محبت محرومند، چگونه می‌توانند از تلخی زندگی گله‌مند باشند؟
در صحبت صاحب نظران بار ندارد
صاحب هوس بار ملامت نکشیده
هوش مصنوعی: در گفتگو با افرادی که دارای دیدگاه‌های عمیق و تخصصی هستند، کسی که به دنبال لذت‌جویی و هوسرانی است، جایگاهی ندارد و شایسته سرزنش است.
دیدی رخ یوسف ز چه بر حرف زلیخا
انگشت نه دم بدم ای دست بریده
هوش مصنوعی: آیا دیدی که زیبایی یوسف چگونه دل زلیخا را به درد آورد؟ دست بریده‌اش را در آرزوی او به دندان گرفت.
تو گوش نهادستی و ما دیده به دیدار
از دیده بسی فرق بود تا بشنیده
هوش مصنوعی: تو به حرف‌ها و شنیدن گوش دادی، اما ما با دیدن یکدیگر، تفاوت‌های زیادی را حس کردیم.
با دیده تو سود کمال آن کف پا را
چندانکه شدش رو به کف پای تو دیده
هوش مصنوعی: به خاطر وجود نگاه تو، هرچه به کمال و زیبایی مربوط می‌شود، به اندازه‌ای که به پای تو نگاه کنم، برایم روشن می‌شود.